خواب 3 دقیقه ای!

خاطره از برادر محمد مهدی فرساد

درباره شهید جــواد رهـبر دهــقان

بعد از عملیات والفجر 8 ؛ ابتدا به اردوگاه کوثر و سپس به طرف پادگان دوکوهه حرکت کردیم تا به مرخصی برویم.

هنگامی که به پادگان دوکوهه رسیدیم از طرف تیپ حضرت سید الشهدا آماده باش 100% اعلام شد! متوجه شدیم ارتش بعث عراق از چندین ناحیه، از جمله فکه، به خاک مقدس ایران حمله کرده و قسمتی از آن مناطق را به تصرف خود درآورده که مأموریت بازپس‌گیری آن به تیپ حضرت سیدالشهدا محول گردید.

***

با وجود آن‎‏که تازه از عملیات برگشته بودیم و خسته بودیم، از رفتن به مرخصی صرف نظر کردیم و آماده‌ی دفاع شدیم.

فردای همان روز به منطقه عملیاتی اعزام و ساعت 12 شب به طرف خاکریز دشمن حرکت کردیم.

***

من مسئول دسته 1 در «گروهان فتح» به فرماندهی «حاج حمید پارسا» بودم. هنگام حرکت، «شهید جواد رهبر دهقان»؛ معاون محترم گروهان هم همراه دسته‌ی ما بود و به سمت منطقه‌ی درگیری، در حال حرکت بودیم.

در طول مسیر، دشمن منوّر می‎زد و ما در آن چند لحظه‎ای که منطقه روشن می‎شد، زمین‎گیر می‎شدیم.

خاطره‎ای که از شهید بزرگوار جواد رهبر دهقان در ذهنم مانده، این است که:

در آن چند لحظه، که شاید به 3 دقیقه هم نمی‌رسید، آقا جواد از فرط خستگی به خواب می‌رفت و قبل از خواب سفارش می‌کرد موقع حرکت ایشان را از خواب بیدار کنیم!

***

به یاری خداوند به منطقه‎ای که قرار بود، رسیدیم و خاکریزها را بدون درگیری فتح نمودیم.

نثار روح شهید جواد رهبر دهقان و دیگر شهدای گردان علی اکبر، صلوات

«اللهم صلّ علی محمد و آل محمّد»