یادها شهادت قبل از شهادت جنگ از راه دور! بیقرارِ رفتن… خون نامهای از شلمچه… همۀ برادرانم… عطر ماندگار… لحظه های نفسگیر عملیات کربلای ۵ به روایتِ سردار تقی زاده پدربزرگهای خالیبند! خوش آن روزی که نوبت بر من آید… جشن تولد خاص! زیارت اختصاصی! عصاره عشق و بصیرت و صفا و صمیمیت ناز آن پیکر بیمارت… شهیدِ زنده… اهل سحر هیئت فاطمیه گردان علیاکبر(ع) روحانیِ زرنگ! چند روز دیگر… اندک اندک جمع مستان می رسند… اردویی با طعم ماهیان بهشتی! سرسخت مثل سرتختی! روحیۀ ستودنی! رازداری به شرطِ شفاعت! عملیات بیت المقدس ۶ به روایت دکتر جواد چپردار از قلۀ “شیخ محمد” به قلۀ “شهادت” نگینِ چشمانش… دیر آمد و زود رفت!… ما مدیون مادران و پدران قاسمهاییم… فرمولهای شیرین ریاضی عملیات با طعم علف!!! خیمههای سیدالشهدا… در جبهههای ایران! فرماندۀ با حال!… تفحص شهدا مقابله با مبالغه نذر پول! ردِّ روی قالی… رعایت پروتکل های بهداشتی در زمان جنگ! یوسفصورت و یوسفسیرت روضهخوانی برای درختها!… ذکرهایی که کار خودشان را کردند!… کلاس آموزش زیارت عاشورا در بهشت! روحانی باجنبه! شوخی با عمامۀ حاجآقا! بسیجی میمانم… دستی که نیست و هنری که هست و تنها صداست که میماند… فرقِ شکافته دیدی بالاخره تیربارچی شدم؟!… ماجرای “تشابه اسمی” که به “رفاقت” انجامید… به یادِ شهید علی اسفندیاری من هنوز برای “شهادت” آمادگی ندارم! میروم که التماس کنم!… برادر! شما یک ساعت مچی Casio به من بدهکاری!!! جا مانده… مسابقه… اللهم عجل لولیک الفرج پیغامی برای فرمانده! آرزویی که محقق نشد!… عدنان به روایتِ همرزمان بصیرت عدنان اگر مجروح شوید… جذب نیرو به سبک قاسم و عدنان! فرار شغالها خاطره جانباز مجید رضاییان از پخش تصاویر رزمندگان گردان علی اکبر در تلویزیون دوست طلبۀ من چراغ خاموش به دنبال شهادت! اشکنوشته ای برای همسنگرِ سفرکرده جنگجوی عابد هرکس هوای کربلا دارد، بیاید… خداحافظ رفیق مردی که ناراحتیاش را ندیدیم… مفسّر نهج البلاغه صبر باید کرد… عصای دستِ فرمانده پیام سردار تقیزاده به مناسبت عروج جانباز شهید؛ عدنان اوغر عدنانِ عزیز در سوگ عدنان تنها نه! شرط شهید علیرضا آملی برای ازدواج! به جای رفتن به مراسم برادرم، می روم پیش خودش! دعایی که شهید اصغر کریمی را ناراحت کرد! کمکِ زبانی به جبهه! در آغوش آب… شهیدِ پرسپولیسی! اولِ معرکه شجاعت شهید محسن ایوبی غم انگیزترین تصویر دفاع مقدس روزگارِ مقدس خدا صابران را دوست دارد شرط عجیب “پدر”، برای جبهه رفتنِ “پسر”! چند ماه دیگر… غریبانه عکس یادگاری ماجرای پدر شدنِ فرمانده گروهان برمیگردم! ورزش در جبهه چگونه علی اکبری شدم به همین سادگی! اشداء علی الکفار، رحماء بینهم بغضی که در گلو ماند… پیامی از آن دنیا به این دنیا! همه رفتند و تنها ماندهام من… ترس از مرخصی!!! ادب کردنِ نفس! بسیجیِ ویژه!!! قراری که عملی نشد ماجرای پدر شدنِ فرمانده گروهان بابای شهید میان ماندن و رفتن سلام دلبر، سلام دلاور باید شاد بود و شکر کرد فرماندهی فرمانپذیر! فکر بکر شهادتم را عقب نیندازید! شوخ و شیرین دخترم شهیده ضد استرس! روزها لبهای خندان، شبها چشمان گریان حلقهی معرفتی انرژیزا! رونمایی از یک برگهی راهگشا! برادرم جواد گروهانی که تبدیل به گردان شده بود! نمیگذارم حرف امام روی زمین بماند کارگاه عملی «آموزش اخلاق» تانکهای دعاخوان! کلاس درس معرفت سپاهیِ واقعی رئوف شما دیگر جزء گردان علیاکبر شدید! حاضرم به خاطرتان تکه تکه شوم به شیرینیِ عسل فقط زینب بخواند! خلوتگه عشاق مثل بچهها! ای کاش شریعتی زنده بود! نامی که باقی ماند… خدمت مهم است نه جایگاه مخفیانه! سادات گردان سلام دلبر، سلام دلاور راهنمایی در خواب خواستگارِ تأیید شده! روحش شاد، آنکه همیشه شادِمان میکرد… روح بزرگ مؤمن عصیان نمیپذیرد یادگاریِ دردسر ساز از ۶۱ تا ۶۵ ؛ مساوی یک!!! قبولش کن! سختیِ شاد بودن در جبهه! قد بلند نبود، اما یک سر و گردن از بقیه بالاتر بود! تبریک و تسلیت فرماندهی با محوریت “دوستی”، نه “دستور”! توصیه همسر جانباز شهید حسن کولیوند، به همسران جانبازان لایق شهادت مواظب فرمانده بیت المال رؤیای صادقه یاد امام و شهدا لباسی به قیمت ۵۰۰۰ صلوات شوق دیدار قاطر دردسرساز! دیدار یار نوری در نیمه شب جریمه اولین شهید گروهان ایثار در عملیات والفجر ۸ حاسبوا… قبل ان تحاسبوا شال سبز متبرّک جسم ناتوان و روح توانمند… سر بر دامان امام رضا(ع) آخرین رمضان میآی بریم جبهه؟… آقا مهدی تو هم شریک! کشیدهای که رئیس بیمارستان، توی صورت رزمنده خواباند! در رثای شهدای عملیات کربلای ۸ زندگی با مسلم یکپارچه نور فرمانده شایسته نگاه نافذ علیاکبری بمانیم ناجی شلمچه گنجینهی پدر نماز جماعت سر کلاس مسلم شهره به شجاعت پُشتک زدن روی مین! روی خونین… همچو مولا… آخرین بوسه… به من بگویید «مسلم» عقابِ آسمانِ عشق میدان مغناطیسی مسلم سرآغاز مثل قند… آرزوهایی که جا ماند… در وصف نگنجد… (کلیپ مصاحبه) مثل مادر… برادری و برابری شطرنجباز یک روزِ یکماهه کلاهخودهای مارکدار! «مسلم» به روایتِ شهیدان پیشمان بمان چشم های منتظر تغییر نام معابر!!! هم قسم سری که بی کلاه ماند!… پیشقدم بچه محل نامها و مرامها سربلند شهیدی که پابوس رزمندگان بود شهادت پسر و حال مادر… روحانیِ روحانی! یادگار نوروز ۱۳۶۵ میل ندارم!… عاشق شهیدی که خودش در را به رویمان باز کرد! گردانِ خطشکن مصاحبه با کادر گردان در اردوگاه کوثر یک بغل گل… رفیقان می روند نوبت به نوبت… یاد ایامی… با ما برادر می شوی؟… شوخی برای رضای خدا! شهید هنرمند خمپارهای که به کمکمان آمد… ازدواجی که سر نگرفت از جنگ با «دشمن بعثی» تا جنگ با ویروس «کرونا» همنامِ فرمانده شهدای هنرمند! خواهرانه حمام عمومی؛ جایی برای شناخت افراد خالص! مادرانه همسایه دیوار به دیوار جبران ۹ سال فاصله، در کمتر از ۹ ساعت معروفِ گردان مدرسه ی موشها! میثاق نامه مستِ بوی شلغم! بصیرت گوشه نشین! جشن حنابندان حسن بیا کنار!… روزیِ رزمندگان دستم را می گذاشتم توی ساک و می رفتم جبهه!… پیشبینی درست… حسین بی نماز! تاکسی دربست در آغوش شهید چطور شد که دانشجو شدم… از علی اکبر جدم که بیشتر نبود روزگارِ گردِ خوبان جواد چریک دو تایی رفتیم، ولی دو تایی برنگشتیم!… قدم زدن در خیابان های شهر… مدیریت فکر جشنواره گل ناجی دنیا و آخرت بدون خداحافظی… ناجی محجوب ولی شاد تکپسر خانواده! بیاعتنا به خمپارهها… آخرین نفر! دلنوشته شهید حمیدرضا لریجانی رسیدن به قلهی کمال در ۱۹ سالگی! وصیتنامه شهید حمیدرضا لریجانی شهید حمیدرضا لریجانی؛ به روایتِ جانباز مجید رضاییان آنها که هنوز نیامده، میخواستند بروند!… الکی الکی ما رو شهید کردی!… غسل شهادت گریه ی پیش از شهادت (به مناسبت سالروز شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها) خوابِ موشی! شهیدبازی!!! لشکرِ همیشه آماده ۱۰ سردارِ شهیدِ لشکرِ ۱۰ ژاکت نیمه کاره! یک عمر دوری… دیدار رهبر معظم انقلاب با خانواده شهید حسین اجاقی شهید حسین اجاقی به روایتِ فرمانده گردان علی اکبر پیام شهید حسین اُجاقی به مسئولین! من آرزو می کنم، تو آمین بگو عمو حسینِ همه! نشست صمیمانه با خانواده شهید حسین اُجاقی عملیات کربلای ۲ به روایتِ فرمانده گردان علی اکبر روزشمار عملیات کربلای ۲ عملیات کربلای ۲ به روایتِ حاج حمید پارسا قسمت سوم روایت کاظم بصیر از آخرین روزهای جنگ ۸ ساله حمید کوچیکه! (ماجرای اسارت آزاده حمید احمدی جم) ۲۶ مرداد؛ سالروز ورود آزادگان به میهن اسلامی قسمت دوم روایت کاظم بصیر از آخرین روزهای جنگ ۸ ساله قسمت اول روایت کاظم بصیر از آخرین روزهای جنگ ۸ ساله ما جنگ طلب نیستیم! حاج مجید؛ دایره المعارف گردان علی اکبر خدایا قبول کن و طاقتم بده خاطراتی از عملیات غدیر آخرین گلوله ی جنگ ۳۰ سال پیش در چنین روزهایی… آنقدر می رویم جبهه تا راه کربلا باز شود… دسته ویژه شهیدِ زرنگ مشکل گشا کمرم شکست! هممحل و همرزم روایتِ یک شهید به زبان شهیدی دیگر برای من از حوری نگو! عقب نرفت! نفربر غنیمتی ۱۰ ثانیهی آخر خواب ۳ دقیقه ای! خاطراتی از عملیات بیت المقدس ۶ سخت ترین لحظات ماه رمضان برای رزمندگان گردان علی اکبر (ع) ستاد حاج شعبان “حاج شعبان” در یک جمله پاسداران و جانبازان عزیز گردان حضرت علی اکبر! روزتان مبارک نوروز در گردان علی اکبر (ع) خسرو در خون… شهید خسرو (محمد) چپردار؛ به روایت دکتر مجید رضائیان من و خسرو خسرو خستگی را خسته کرده بود… کربلای ۵ به روایت دکتر مجید رضاییان پای خاطرات سردار حاج علی فضلی دربارهی علی… (همراه با مهدی زمانیان) شهید علی آملی به روایت حاج حمید به بهانه ی سالروز عملیات کربلای ۵ همه باید فدای اسلام شویم مصاحبه با شهید محسن ایوبی [فیلم] چهارم مهرماه سالگرد مأموریت «گردان علی اکبر» در پدافندی جزیره مجنون (پاییز ۱۳۶۴) به مناسبت اول مهر؛ آغاز سال تحصیلی «سیاوش اسدی» از آتش نفس، به سلامت عبور کرد و «مسلمبنعوسجه»ِ مهدی شد علی اکبرهای حسین علیه السلام عملیات کربلای ۵ – تکمیلی عملیات کربلای ۵ – مرحله سوم عملیات کربلای ۵ – مرحله دوم عملیات کربلای ۵ – مرحله اول