با ما در ارتباط باشید : 09199726467

شهدا

شهید یدالله آقایی میبدی

 


شناسه


نام: یدالله

نام خانوادگی: آقایی میبدی

نام پدر: علی اکبر

نام مادر: ربابه

تاریخ تولد: 1 مهر 1336

محل تولد: قم

سن: 27

تاریخ شهادت: 21 بهمن 1364

محل شهادت: ام الرصاص

عملیات: والفجر 8

تاریخ رجعت: 3 مهر 1376

یگان: لشکر 10 سیدالشهدا – گردان علی اکبر

مزار: تهران – پاکدشت – ارمبویه – قطعه 1 – ردیف 3 – شماره 7

 

 


زندگینامه


شهید یدالله آقایی میبدی در نخستین روز پاییز 1336، در شهرستان میبد به دنیا آمد. پدرش کشاورز بود. یدالله 8 ساله بود که پدرش را از دست داد. او تا پایان دوره ابتدایی درس خواند و سپس مشغول کشاورزی شد.

در جوانی ازدواج کرد و صاحب یک پسر و چهار دختر شد.

وی که به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافته بود در بیست و یکم بهمن 1364، در جزیره ام الرصاص عراق در عملیات والفجر 8 به شهادت رسید. پیکرش سال ها در منطقه ماند تا سرانجام پس از تفحص سوم مهرماه 1376 به آغوش خانواده بازگشت و در گلزار شهدای روستای ارمبویه از توابع شهرستان پاکدشت به خاک سپرده شد.

 

 


وصیتنامه


بسم الله الرحمن الرحیم

ام حسبتم لن تدخلو الجنه و لما یعلم الله الذین جاهدوا منکم و یعلم الصابرین

گمان می کنید به بهشت داخل خواهید شد بدون آنکه خدا امتحان کند و آنان که جهاد در راه دین کرده و آنها که در سختیها صبر و مقاومت کنند مقامشان را بر عالمی معلوم گرداند.

قرآن کریم سوره آل عمران آیه 142

بنام الله هستی بخش جهان هستی و با سلام به امام زمان (عج) منجی بشریت و نجات بخش جهان از منجلاب تاریخ و با سلام به شهدای راه حق و عدالت که با خون خود درخت اسلام را آبیاری کردند و راه زندگی کردن و چگونه مردن را به ما آموختند و سلام به خانواده شهدا که بهترین عزیزان خود را در راه اسلام فدا کردند تا اینکه جهانخواران نتوانند به سرزمین مقدس ما تجاوز کنند و به اسلام ضربه بزنند و به امید پیروزی نهائی اسلام بر کفر جهانی بر سر کردگی امریکای جنایتکار.

این وصیت نامه را در تیپ سید الشهدا (ع) در چادر کنار دیگر برادران رزمنده می نویسم و انشاالله به این وصیت نامه که یک بنده شرمنده و ناچیز خدا می نویسد جامه عمل بپوشانید و به همین وصیت نامه عمل کنید. کاری به وصیت نامه های قبلی نداشته باشید.

و با شرمندگی از خدا می خواهم که اگر لیاقت شهادت را داشتم این آخرین وصیت نامه ام باشد چون می ترسم که بیش از این گناه کنم و توفیق به جبهه آمدن را دیگر نداشته باشم بهر حال رضایم به رضای خدا و اما هدفم از جبهه آمدن این بود که این تکلیف الهی را که به گردن تک تک ما می باشد انجام داده باشم چون جهاد برای همه واجب است و امام عزیزمان جهاد را یک تکلیف دانسته است و ما هم باید به خدای او که خدای حسین (ع) است لبیک گفته و من همچین کاری کردم.

که امیدوارم مورد رضای خدا واقع شود. و خدا را هزاران بار شکر می کنم که این سعادت را نصیبم کرد که در راه او با دشمنان اسلام بجنگم تا اینکه آخر به شهادت برسم .

و اما پیامی به امت حزب الله به عنوان یک برادر کوچک شما که اولا قدر امام عزیز را بدانید که اگر امام نبود باز هم زیر یوق چپاول گران شرق و غرب بودیم پس ما باید بیشتر قدر امام را بدانیم و قدر دانستن این نیست که بزبان بگوئیم بلکه این است که به گفته های او عمل کنیم در جبهه ها بیشتر حضور پیدا کنیم تا اینکه خدای نکرده دشمن از نبودن ما سوء استفاده نکند و مانند اول جنگ بخاطر خیانتهای بنی صدر خائن بر سر ما بیاید و انشاالله آن روز نخواهد آمد.

و وحدت و انسجام خود را هر چه بیشتر به رهبری امام امت حفظ کنید که دشمن از همین وحدت شما می ترسد و هراس دارد هر کجا وحدت بوده است دشمن از آنجا ضربه خورده است و اما در رابطه به جبهه آمدن خودم من را هیچکس نگفت که به جبهه برو خودم وظیفه دانستم که باید به جبهه بروم و کسی بزور مرا نفرستاد و اگر من نمی آمدم وجدانم ناراحت بود و فردای قیامت در جلوی حسین (ع) و امام عزیزمان روسیاه بودم جوابی نداشتم بدهم.

پس برای این بود که به جبهه آمدم تا وظیفه خود را انجام بدهم و امیدوارم که خدا قبول کند و اما پیامی برای مادرم ای مادر عزیز آفرین بر تو که چنین استوار و قهرمان ایستادی و قبول کردی که فرزندت به جبهه برود و باید بگویم که غیر از خدا هیچ کس نمی تواند پاداش شما را بدهد.

و ای مادر از تو می خواهم که حلالم کنی چون تو آرزو داشتی که من روزی بزرگ شوم و تو را کمک کنم ولی من نتوانستم که آن آرزوی تو را برآورم و شرمنده ام و اگر شهید شدم و خدا این اجازه را به من داد انشاالله که شما را شفاعت می کنم ولی مادر عزیز من را دعا کن و بگو که خدا مرا ببخشد.

چون دعای مادر در حق فرزند مستجاب میشود و یک خواهش دارم که پس از شهید شدن من در جلوی مردم کمتر گریه کن تا که دشمنان اسلام خوشحال نشوند و تو ای همسر عزیز و گرامی که من باید در کنار تو باشم ولی خواست خدا این بود و ما هم باید راضی باشیم به رضای خدا و این یک امتحان است برای من و تو برای من بود که به جبهه بروم و برای تو است که مانند زینب (س) که بعد از حسین (ع) پیام رسان خون حسین و شهیدان بود.

تو هم باید چنینی باشی چون تو تنها همسر شهید نیستی و آخرین هم نخواهی بود پس باید بیش از پیش برای اسلام خدمت کنی و بزرگترین خدمت تو تربیت کردن فرزندان است که بتوانند در آینده اینها برای اسلام مفید باشند انشاالله و اما از اینکه نتوانستم حق همسر را بجا بیاورم عذر می خواهم و باید من را ببخشید و حلالم کنی من برای تو همسری خوبی نبودم و تو از اول با رنج و مشقت روبرو بودی که امیدوارم خدا خودش اجر شما را بدهد و باز اگر شهید شدم و خدا اجازه شفاعت را داد انشاالله که شما را شفاعت می کنم . شما هم ما را از دعا فراموش نکن که حتی در آن دنیا هم احتیاج به دعای شماها دارم . و هر وقت ناراحت شدید به فکر خدا باش که یاد خدا دلها آرام می گیرد . الا بذکرالله تطمئن القلوب .

و اما فرزندان عزیزم اکرم و الهه محمد و ملیحه و سعیده شما ممکن است که الان درک نکنید که من چه می گویم ولی در آینده می فهمید که چه گفته ام و شما باید مانند فرزندان حسین ع باشید و درس از آن کودکان بگیرید و برای آینده مفید باشید . محمد تو باید سلاح را در دست بگیری و در آینده جای پدرت پر کنی که جنگ ما تنها با عراق نیست بلکه تا روزی که ظلم در جهان باشد ما هم باید با آن مبارزه کنیم .

و ای برادرانم رضا و حسین علی بدانید که این راهی که من رفتم راه حسین است و راه شهدا . و اگر سعادت می خواهید این راه را دنبال کنید که خیر و سعادت در دنیا و آخرت در همین است و گرفتاری دنیا تمام شدنی نیست حب الدنیا راس کل خطیئه یعنی دوست داشتن دنیا منشاء تمام گرفتاریها است .

پس زیاد دل به دنیا نبندید و بیشتر به فکر آن دنیا باشید و حتماً اولین کاری را که می کنید اگر تاکنون خمس مال ندادید هر چه زودتر بروید و بدهید و از شما می خواهم که مرا ببخشید که نتوانستم برای شما برادر خوبی باشم.

و در آخر از مسئولین محترم عاجزانه تقاضا دارم که جلوی این عمال امریکا که امروز با بی بند و بار ما به صحنه آمدند جلوی آنها را با شدت عمل بگیرید که ضربه این ها کمتر از جنگ نیست و دوستان و آشنایان تقاضا می کنم که مرا ببخشند.

و از همه مردمی که مرا می شناسند طلب بخشش می کنم و می خواهم که مرا حلال کنند. و اگر ممکن بود مرا در بهشت زهرا دفن کنید و اگر جنازه من هم نیامد هیچ ناراحت نشوید که انسان هر کجا که باید برود می رود و فرق نمی کند که او در اینجا باشد و یا اینکه در جاهای دیگر و قیم بچه ها مادرشان باشد و امیدوارم که تمامی شما موفق باشید و برای اسلام خدمت کنید و در دعاهای کمیل و توسل امام را دعا کنید و ما را هم دعا کنید که انشاا…همگی در آن دنیا در کنار مولایمان حسین ع باشیم دیگر عرضی نیست خدا نگهدار شما باشد

والسلام / بنده حقیر خدا یداله آقائی میبدی

خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار از عمر ما بکاه بر عمر رهبر افزا منتظری نستوه محافظت بفرما صلوات

سه شنبه 15 بهمن 1364 – ساعت 3 و 30 دقیقه

 

 


خاطرات


  • حسینعلی آقایی میبدی (برادر شهید):

یدالله برادر بزرگتر من بود و بسیار مقیّد به احکام و قوانین دین بود.

او با داشتن 5 فرزند، احساس تکلیف کرد به جبهه برود و مقابل دشمنان دین و میهن بایستد.

وی با وجود آنکه هیچ منبع درآمدی جز حقوق ناچیز رزمندگی نداشت، همان ماهیانه 3000 تومان را هم ابتدا خمسش را می داد، سپس باقیمانده را خرج زن و فرزندانش می کرد.

بعد از شهادت یدالله، تمام مناطق عملیاتی والفجر 8 را زیر پا گذاشتم تا مگر ردّی از برادرم پیدا کنم، از جزیره ام الرصاص تا فاو، اما اثری از او نبود تا آنکه بعد از 12 سال چشم انتظاری، پیکرش در تفحص پیدا شد و به آغوش خانواده بازگشت.

روحش شاد و یادش گرامی باد.

 

 


تصاویر


 

 

 

مشاهده بیشتر

نوشته های مشابه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
1 دیدگاه
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
کمال
کمال
3 سال قبل

سلام فرمانده شجاع امشب هم پست نگهبانی در مسجد جامع کرج یا من راهم در لیست گشت بنویس

همچنین ببینید
بستن