بیت المال
خاطره برادر “علی شهبازی”
درباره شهید “اصغر اسکندری”
روزي در منطقه “شاخ سومر” مشرف به “سد دربنديخان” و شهر حلبچه عراق بودیم. شهید اصغر اسکندری جهت آوردن مهمات، به سمت شاخ شميران حركت كرد. وقتی رفت تا 2 روز خبری از او نشد!…
دو روز بعد، وقتی آمد، بچه ها از دیدنش خیلی خوشحال شدند. احوالش را جویا شدند و علت دیرآمدنش را پرسیدند…
اصغر تعریف کرد که:
«مسیر دشوار بود. قاطر به ته دره سقوط كرد. تمام مهمات به ته دره ريخت و حتي خود قاطر هم به ته دره رفت.»
شهید اصغر اسکندری به خاطر رضاي خدا و در راه اسلام و قرآن، يك شب تك و تنها بدون سرپناه در زير باران شديد در منطقه كردستان، به صبح رسانده بود. او تمام مهمات را به تنهایی بالا آورده بود و حتي به قاطر هم كمك كرده بود، تا به بالاي دره رسيده بود.
تمام بچه ها از مهرباني و ايثار او به حيرت آمدند. او جان خود را به خطر انداخته و به پائين دره رفته بود تا حيواني را از مرگ نجات دهد. از طرف ديگر نگذاشته بود كه حتي يك دانه فشنگ و یك گلوله به دست ضدانقلاب بيفتد و بر عليه نيروهاي اسلام به كارگرفته شود.
https://www.ali-akbar.ir/1674/%d8%b4%d9%87%db%8c%d8%af-%d8%a7%d8%b5%d8%ba%d8%b1-%d8%a7%d8%b3%da%a9%d9%86%d8%af%d8%b1%db%8c/
ایکاش این خاطرات را بیشتر در رسانه ها و صداوسیما بگوئید بلکه آنانکه راحت بیت المال را استفاده و حرام می کنند کمی به خود بیایند!
باسلام و ارادت لطفا در صورت امکان این خاطره را در صفحه شخصی شهید اسکندری هم بارگذاری بفرمایید
سلام علیکم
انجام شد
با تشکر از دقت نظر جنابعالی