طلوع دوباره زندگی پس از غروب غم بار
به روایتِ محمود روشن (نویسنده کتاب اعزامی از شهر ری)

تصاویری که از دوره دفاع مقدس در ذهنم ثبت شده؛ برخی شادیآورند و بعضی غمانگیز
غمانگیزترین تصویری که از جبهه به یاد دارم؛ برمیگردد به زمانی که در عملیات تکمیلی کربلای ۵ مجروح شده بودم…
مرا با آمبولانس به عقب بردند.
وقتی از آمبولانس پیاده شدم که سوار اتوبوس آمبولانس شوم، نگاهم به غروب آفتاب افتاد؛ غروبی خونبار و غمانگیز…
خونهای ریخته شده روی زمین را دیدم. تعداد زیادی از همرزمانم به شهادت رسیده بودند…
با خود فکر کردم «دیگر فردایی وجود ندارد!»
اما…
آفتاب دوباره طلوع کرد و زندگی در مسیر جریان خود قرار گرفت…
