با ما در ارتباط باشید : 09199726467

یادها

ردِّ روی قالی…

درباره شهید حسن خان احمدلو

به روایت مادر شهید

 

زمستان سختی بود… یک بخاری برقی کوچک دوشعله داشتیم برای گرم کردن اتاق، که آن هم خراب شده بود…

از صبح، برای درست کردن بخاری، همه جا را زیر پا گذاشتم، ولی کسی نتوانست درستش کند.

ساعت از نیمه شب گذشته بود…

بچه ها خواب بودند. پدرشان هم شب‌کار بود.

کنار بخاری، به دیوار تکیه داده بودم که در همان حال خوابم برد…

یک آن، دیدم که در باز شد و پسرم حسن در چارچوب در ایستاده! لباس بسیجی به تن و کتانی به پا، پرسید:

“مادر جان! چرا اینجا خوابیده ای؟ بلند شو وسایل را بیاور تا بخاری را درست کنم، وقت زیادی ندارم.”

 

خیلی خوشحال شدم

وسایل را برایش آوردم و پرسیدم: تو از کجا فهمیدی که بخاری خراب شده؟!…

جوابی نداد.

یکی از شعله های بخاری را درست کرد و گفت: مادر جان وقت ندارم شعله دیگرش را درست کنم،

گفتم: چرا؟

گفت: دوستانم کنار در، منتظرم هستند. باید بروم… و رفت…

 

لحظه ای بعد، انگار که از خوابی شیرین ولی سنگین بلند شده باشم، نگاهی به اطراف کردم، جای پایش روی فرش باقی مانده بود! بلند شدم و به طرف در حیات رفتم، در را باز کردم، همسرم پشت در بود و می خواست کلید بیندازد. مرا که دید، اشک هایش را آهسته پاک کرد و گفت: بیا برویم حسن آمده!

هوا دیگر روشن شده بود،

حسن شهید شده بود…

شهید حسن خان احمدلو

 

* شهید حسن خان احمدلو؛ زمستان 1365 در مرحله دوم عملیات کربلای 5 به فیض شهادت رسید.

 

مشاهده بیشتر

نوشته های مشابه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
1 دیدگاه
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Kardarblash
1 سال قبل

صلی الله علی المجاهد الشهید «حسن خان احمدلو» المجاهد فی سبیل الله و رسوله؛ صلی الله علی امها و ابیها

همچنین ببینید
بستن