با ما در ارتباط باشید : 09199726467

یادها

5 واحد انقلاب اسلامی؛ زیر نظر حضرت مادر

شهید علی قربانی

به روایتِ مهدی قربانی (برادرزادۀ شهید)

 

هروقت از مادربزرگ دربارۀ عمو می‌پرسیدیم، به درِ بسته می‌خوردیم!

هر بار گریه‌اش می‌گرفت…

داغ پسر، انگار همیشه برایش تازه بود.

شِکوِه نمی کرد، فقط اشک می ریخت؛ مظلومانه و بی‌صدا…

ما هم ناراحتی اش را که می دیدیم، منصرف می شدیم.

از وابستگی این مادر و پسر به هم، زیاد شنیده ایم.

نیز می دانیم که مادربزرگ زحمت زیادی برای تربیت بچه هایش کشیده. پیش از انقلاب، با وجود آنکه سواد نداشته، اما معرفت داشته. بچه هایش را می زده زیر بغل و مسجد می برده و انقلاب را برایشان شرح می داده.

شهید علی قربانی

مادربزرگ؛ پنج فرزند داشت اما به علی طور دیگری وابسته بود. رابطه آن دو، زبانزد عام و خاص بود. همین بود که بعد از شهادت او دچار مریضی سختی شد.

مریضی؛ امان مادر را بریده بود اما او حتی یکبار هم خم به ابرو نیاورد و لب به شکایت باز نکرد.

کمر مادر، زیر بار شهادت پسرش خم شده بود اما او همین اتفاق را هم نعمتی از جانب خدا می دانست. به راستی هم که نعمت بود. او دیگر هم می توانست قرآن بخواند و هم اینکه عجیب مأنوس با نماز شب شده بود. او با وجود بیماری سختی که با آن دست به گریبان شده بود، به اذعان تمام نزدیکانش، حتی یک شب هم از خواندن نماز شب بازنماند و این را توفیقی می دانست که به واسطه ی شهادت پسر عزیزش برایش حاصل شده.

 

مادربزرگ عاقبت سال 1390 به دیدار علی رفت…

مزار مادر شهید علی قربانی
مشاهده بیشتر

نوشته های مشابه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
1 دیدگاه
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
همچنین ببینید
بستن