با ما در ارتباط باشید : 09199726467

رزمندگان

مصاحبه با برادر “محمد مؤیدی”

این مصاحبه به صورت مجازی و به همت جانباز علیرضا نوروزی انجام گرفته است.

 

به نام خداوند کریم و سبحان

با عرض سلام و درود و ادب و احترام و شب بخیر خدمت برادر بزرگوار و گرامی و همرزم عزیزم ؛ شهید زنده و جانباز دوران دفاع مقدس آقای علیرضا نوروزی و همچنین  تمامی دوستان و یاران و همسنگران شهید بزرگوار برادر مهدی عین اللهی که گروه مخابرات گردان حضرت علی اکبر(ع) به نام این شهید مخلص مزین گردیده است.

این هفته قرعه فال به نام بنده حقیر افتاد و توفیقی برای بنده سراپا تقصیر و روسیاه و گنهکار حاصل شد که در قالب دادن پاسخ به سؤال های مصاحبه گونه برادر بزرگوار آقای علیرضا نوروزی با شما بزرگواران همراه و‌ هم کلام شوم و درد دل نمایم و از دریای بیکران شهیدان بزرگوار و رزمندگان دلاور هشت سال دفاع مقدس خصوصا شما شهیدان زنده و رزمندگان بیسیم چی گردان مزین به نام نامی دلاور کربلا حضرت علی اکبر (ع) ؛ جرعه ای و لو بسیار اندک بنوشم.

امید است که همین جرعه کوچک بنده حقیر و همه شما بزرگواران را به دریای بیکران شهداء متصل نماید و از شفاعتشان بهره مند و برخوردار گردیم و واژه شهادت این فیض عظمای الهی نصیب همه ما هم بگردد و عاقبت کار همه ما ختم به خیر و عافیت و منجر به شهادت در راه حق گردد. ان‌شاءالله.

(برادر کوچک شما بزرگواران؛ محمد مؤیدی)

 

  • قبل از حضور در جبهه به چه کاری مشغول بوده‌اید؟

قبل از اعزام به جبهه های دفاع مقدس حق علیه باطل؛ بنده به عنوان بسبجی در حوزه علمیه امام جعفر صادق(ع) هشتگرد ساوجبلاغ مشغول به ادامه تحصیل بودم و در کسوت طلبگی و روحانیت، از محضر اساتید محترم حوزه علمیه علی‌الخصوص استاد شهید بزرگوار حاج عباس صبائی ریاست محترم حوزه علمیه و نماینده ولی فقیه و امام جمعه ساوجبلاغ کسب فیض می‌نمودم.

 

  • اولین اعزامِ شما از کدام شهر، پایگاه و منطقه (سپاه یا بسیج) صورت گرفته است؟

اولین اعزام بنده به عنوان بسیجی از پایگاه مقاومت بسیج مسجد غدیریه نظرآباد؛ سپاه ساوجبلاغ؛ ناحیه کرج در تاریخ 24 آذر 1363 بوده است.

 

  • اعزام‌های شما در چه تاریخی و به کدام لشکر و منطقه عملیاتی بوده است؟

تا تاریخ ۱۵ بهمن همان سال در دوره ۲۱ آموزش نظامی بسیج در پادگان شهید باهنر کرج مشغول به آموزش بودم و در تاریخ ۱۶ بهمن سال ۶۳ به کردستان؛ شهر سقز؛ محور عملیاتی مریوان؛ پایگاه روستای کسنزان اعزام و مشغول به خدمت شدم.

 

  • اولین رسته عملیاتی شما در آن دوران چه بود؟

اولین رسته عملیاتی حقیر در دوران آموزشی بسیج آرپی‌جی زن بود، ولیکن در کردستان به عنوان نیروی تبلیغاتی و فرهنگی فعالیت داشتم و مدتی کوتاه هم مسئول پایگاه عملیاتی روستایی بودم.

 

  • لشکر و گردان‌هایی که در آن افتخار حضور داشته اید را نام ببرید.

پس از حضور در خطه مظلوم کردستان؛ افتخار و توفیق بزرگ بنده؛ خدمتی حدود ۱۳ ماه در کسوت بسیجی و مدت ۸ ماه در کسوت پاسداری در لشگر عملیاتی ظفرمند و سرافراز ۱۰ سیدالشهداء(ع) و در گردان پیشرو و فاتح حضرت علی اکبر(ع) و در جوار برادران مخلص و جانباز مخابرات گردان؛ با عنوان بیسیم‌چی می‌باشد.

 

  • چگونه به عضویت در رسته مخابرات رسیدید؟

بنده بطور اتفاقی و تصادفی و بنا بر پیشنهاد و سفارش دوست و رفیق قدیمی خودم؛ برادر بسیجی آقای محمود روشن که در کردستان همرزم و همسنگر بودیم و در زمان اعزام حقیر به گردان حضرت علی اکبر(ع)  ایشان در گروهان فتح خدمت میکرد؛ توفیق حضور در جمع برادران گروه مخابرات گردان پیدا نمودم و به عنوان بیسیم‌چی مشغول به خدمت شدم.

 

  • در چه عملیات‌ها و با چه رسته و مسئولیتی حضور داشته اید؟

در عملیات های پرفتوح کربلای ۱ (آزادسازی شهر مهران و تپه های قلاویزان)، کربلای ۲ (حاج عمران)، کربلای ۴ و ۵ و تکمیلی ۵ و عملیات کربلای ۸  که همگی در منطقه عملیاتی خرمشهر و محور عملیاتی شلمچه بودند، در عملیات بیت المقدس ۶ (منطقه عملیاتی ماوؤت عراق و تپه های شیخ محمد)، در مأموریت پاکسازی محور بانه مریوان در منطقه عملیاتی کردستان، در سال ۱۳۶۷ نیز پس از پذیرش قطعنامه آتش‌بس ۵۹۸ در عملیات دفاعی غدیر در منطقه عملیاتی سه راه حسینیه (جاده اهواز به خرمشهر) همراه با رزمندگان دلاور گردان حضرت علی اکبر(ع) توفیق حضور داشتم.

 

  • با کدامیک از فرماندهانِ دلاور به عنوان بیسیم‌چی همراه بوده اید؟

با فرماندهان عزیز و دلاوری همچون شهیدان جواد رهبر دهقان ؛ جانباز شهید حاج حسن کولیوند ؛ ابوالقاسم کشمیری ؛ مسلم اسدی رازی ؛ خسرو چپردار ؛ اصغر اسکندری ؛ حاج کاظم بابایی و سرداران جانباز حاج حمیدرضا تقی زاده ؛ حاج عباس رنجی ؛ حاج مرتضی رضاقلی ؛  حاج سید رسول اعتصامی و شهید زنده و فرمانده جانباز بردار عزیز و بزرگوارم حاج مصطفی بابایی که همگی در گردان حضرت علی اکبر بوده اند همراه و همرزم بوده ام.

 

  • در کدام عملیات‌ها مجروح یا به درجه ی جانبازی نایل شده اید؟

در عملیات کربلای ۵  در تاریخ ۱۹ دیماه سال ۶۵ در منطقه شلمچه در صبح عملیات در جوار جانباز شهید حاج حسن کولیوند؛ افتخار مجروحیت از ناحیه زانوی پای چپ پیدا نمودم و لیکن با همان پای مجروح تا پایان ماموریت گردان در منطقه عملیاتی شلمچه حضور داشتم و عقب نیامدم. تاکنون نیز تعیین درصد نشده ام و هیچگونه درصد جانبازی ندارم.

 

  • در چه سالی ازدواج کرده اید و ثمره این پیوندِ مقدس چند فرزندِ پسر و دختر است؟

در بهمن ماه سال ۱۳۶۷ ازدواج نمودم و در مهرماه سال ۱۳۶۸ نیز زندگی مشترک خود را با همسر عزیزم شروع نمودم.

هم اکنون نیز دارای دو فرزند پسر به نام های آقا مهدی (۲۸ ساله) و علی آقا (۲۳ ساله) که هر دو مجرد می‌باشند هستم.

 

  • در حال حاضر به چه شغلی مشغول هستید؟ آیا بازنشسته شده اید؟ اگر چنانچه بعد از بازنشستگی در جایی اشتغال دارید بفرمایید.

در حال حاضر به عنوان پیشکسوت سپاه و پاسدار بازنشسته می‌باشم و هیچگونه شغل دوم و یا شغل خاصی ندارم.

 

  • در دوران دفاعِ مقدس کدامیک از مراسم‌های گردان برایتان جالب‌تر بوده است؟

به نظر حقیر تمامی مراسمات و برنامه ها و آداب و رسوم رزمندگان در دوران دفاع مقدس  در جبهه ها جالب و جذاب و خاطره آفرین بوده اند.

ولی برای من؛ بازیهای زو (کبدی) بچه های گردان در اردوگاه کوثر اهواز؛ قرآئت جمعی سوره مبارکه واقعه آخر شبها هنگام خوابیدن همراه با بچه های چادر مخابرات گردان؛ قرائت جمعی دعای سفره در هنگام غذا خوردن؛ مصاحبه های خنده دار برادر محمد حیدرپور با برادر ناصر دوستی با آن لهجه خاص و شیرین ترکی و پاسخهای طنزآلود برادر دوستی که اتفاقا حاج حمید تقی زاده هم از شنیدنش ناراحت میشد؛ مرخصی های شهری دزفول علی الخصوص خوردن مخلوط آب هویج و بستنی های دزفول پس از یک حمام دسته جمعی و گرم با تعدادی از برادران گردان که چرکهای یک ماهه را از تن و بدنمان تمیز میکرد؛ آموزشهای آبی خاکی در مقر گردان در کنار رودخانه دز در شهر دزفول و … بسیار به یاد ماندنی و خاطره انگیز بودند.

یادش به خیر آن روزگاران…

 

  • لطفا از جالبترین، خنده دارترین و معنوی‌ترین خاطراتِ خود را به صورت خلاصه بیان کنید.

هیچوقت  از خاطرم پاک نمیشود که قبل از ایام عملیات کربلای یک (آزاد سازی شهرمهران) شهیدان بزرگوار ابوالقاسم کشمیری و سید جعفر میرمحمدی نیمه های شب در چادر حسینیه گردان در اردوگاه قلاجه اسلام آباد غرب در آن زمینهای پست و ناهموار و پر از سنگلاخ ؛ سر به سجده اخلاص و نیایش در برابر پروردگار خود می‌گذاشتند و چه سجده های طولانی و چه مناجاتها و راز و نیازهای خالصانه و عابدانه ای که با خدای خود میکردند. روحشان شاد و راهشان پر رهرو باد.

ان‌شاءالله که همه ما از شفاعت این شهیدان بزرگوار و سایر همرزمان شهیدمان بهره‌مند و برخوردار گردیم.

آمین یا رب العالمین

 

  • لطفا از توصیه‌های اخلاقی، معنوی، تربیتی و…. برای بهره‌مندی دوستانِ همرزمِ خود بفرمایید.

در باب توصیه و کلام آخر اینکه:

همرزمان و همسنگران عزیزتر از جانم! برادران عزیز و محترم و گرامی مخابرات گردان حضرت علی اکبر(ع) که هم اکنون این مصاحبه را می‌خوانید! بیائید با زبان یکدیگر که ما با آن زبان گناه نکرده ایم؛ برای هم دعا کنیم که عاقبت به‌خیر شویم و از شفاعت و دعای خیر سایر دوستان و همرزمان و همسنگران شهیدمان بهره‌مند گردیم. غرق این دنیای مادی و فانی و پر از گناه نشویم.

ان‌شاءالله خداوند متعال در نهایت و پایان عمر کوتاهمان توفیق شهادت در راه خودش را به همه ما عنایت و مرحمت بفرماید و ما را به خیل دوستان شهیدان ملحق نماید که اگر غیر از این اتفاق بیافتد ضرر و زیان بسیار بزرگ و فاحشی نصیبمان شده است و از مجاهدت و جهاد در راه خدا در دوران دفاع مقدس سود و نفعی نبرده ایم.

خدا کند که تا پایان عمرمان بر سر عهد و پیمانمان با همرزمان و همسنگران و دوستان شهیدمان باشیم و در سرای باقی همراه و همدم و همنشین شهیدان باشیم.

ان‌شاءالله. آمین یا رب العالمین.

برادر کوچک همه شما محمد مؤیدی

 

مشاهده بیشتر

نوشته های مشابه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
همچنین ببینید
بستن