با ما در ارتباط باشید : 09199726467

یادها

دستمال اشک مادر

درباره شهید داوود صباغ پور

به روایتِ فاطمه صباغ پور خواهر شهید

داوود قلب بسیار رئوفی داشت؛ مهربان و در عین حال، جسور و شجاع بود؛ شجاعتش زبانزد بود. شناگر ماهری هم بود.

از دیگر خصوصیات ویژه اش؛ شوخ‌طبعی بود؛ در جمعی که قرار می گرفت، روحیه همه را با شوخی‌هایش عوض می کرد.

***

مادرم می‌گفت داوود در بچگی هم بسیار فهمیده بود و همیشه به مادر در کارهای خانه کمک می کرد. او لطف خاصی به پدر و مادرمان داشت.

هروقت از جبهه می آمد، با تمام خستگی‌ها  و غباری که بر تن داشت، خم می شد و دست و پای پدر و مادر را می بوسید. سرش را بر پای مادر می‌گذاشت و به حرف‌هایش گوش می داد.

شهادتش برای مادر سخت و کمرشکن بود. او داوود را طور دیگری دوست داشت و بعد از او خیلی بیقرار شده بود. دستمالی که از داوود برایش به یادگار مانده بود را با خود به همراه داشت، دستمال را بو می‌کرد و اشک می‌ریخت و آرام می‌گرفت، گویی با بو کردن آن دستمال، پسرش را در کنار خویش احساس می ‌کرد؛ دلش که سبک می شد، دستمال را تا می‌کرد، در جیب می‌گذاشت و زیر لب می‌گفت: خدایا راضی هستم به رضای خودت.

پدر هم با صبوری بسیار، مادر را دلداری می‌داد و با افتخار از خاطرات داوود تعریف می‌کرد.

مادر تا آخرین لحظة زندگی‌اش از شهید داوود شفاعت خود و پدر را می‌خواست و می‌گفت: خوشحالم‌ در راهی که خودش خواست پا نهاد.

مشاهده بیشتر

نوشته های مشابه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
همچنین ببینید
بستن