با ما در ارتباط باشید : 09199726467

شهدا

شهید قاسم اشجع زاده


شناسه


نام: قاسم

نام خانوادگی: اشجع زاده

نام پدر: عباس علی

نام مادر: سیده زهرا

تاریخ تولد: ۱۱/اردیبهشت/۱۳۴۲   /   5/تیر/ ۱۳۴۳

محل تولد: ورامین

سـن :۲۳ سـال

شغل: دانشجو

تاریخ شهادت: ۲۴/فروردین/۱۳۶۶

محل شهادت: شلمچه

عملیات: کربلای ۸

مزار: ورامین – گلزار شهدای سید فتح الله – قطعه ۲ ردیف ۲ شماره ۶۶

سایر اطلاعات: برادر ایشان؛ کاظم نیز به شهادت رسیده است.


زندگینامه


شهید قاسم اشجع زاده در روز یازدهم اردیبهشت (به روایتی پنجم تیر) سال ۱۳۴۳ در شهر ورامین دیده به جهان گشود. پدرش عباسعلى، مغازه‌دار بود و مادرش سیده زهرا نام داشت.

قاسم دوران تحصیلات ابتدایی را در دبستان«توحید»، دوران راهنمایی را در مدرسه «قیام پانزده خرداد» و دوران متوسطه را در دبیرستان«شهید مصطفی خمینی» ورامین گذراند.

او پس از گرفتن دیپلم، مدت سه ماه در «پادگان امام حسین علیه السلام تهران، یک ماه آموزش نظامی و دو ماه آموزش سیاسی و عقیدتی دید و به مدت چهار ماه در بسیج مرکزی و سپاه ورامین به صورت ویژه خدمت کرد.

وی پس از قبول شدن در مرکز تربیت معلم آیت الله مدنی تهران در رشته علوم تجربی، از سپاه استعفا داد و در آن مرکز به مدت دو سال شبانه‌روزی تحصیل نمود. پس از پایان تحصیل در کنکور ورودی دانشگاه امام صادق علیه السلام ثبت نام کرد و پس از امتحان و قبول شدن در آن دانشگاه، با پرداخت چهارصد هزار ریال غرامت تحصیلی به مرکز تربیت معلم و گرفتن مدارک لازم، دردانشگاه امام صادق علیه السلام مشغول تحصیل شد.

او شخصی بسیار پارسا، متقی و صدیق بود. به امام و انقلاب اسلامی عشق می ورزید. در تمام دوران تحصیل، فعال و با استعداد بود و با نمره های عالی قبول می شد.

قاسم شش بار به جبهه رفت و هر بار سه ماه انجام وظیفه کرد. در این مدت، او دو بار مجروح شد. سرانجام در اوایل اسفندماه ۱۳۶۵ به جبهه رفت و ۲۴ فروردین سال ۱۳۶۶ به شهادت رسید.

دو روز پیش از قاسم، برادرش کاظم نیز به شهادت رسیده بود و پیکر هر دو برادر شهید، در یک روز در ورامین تشییع شد.


وصیتنامه


وصیتنامه شهید قاسم اشجع زاده

در ابتدا شهادت می‌دهم بر یگانگی خداوند رحمان و رحیم و بر پیامبری یکصد و بیست و چهار هزار پیامبر از آدم تا خاتم یعنی محمد (ص) و جانشین و وصی او حضرت علی بن ابی طالب (ع) و یازده امام دیگر و شهادت می‌دهم بر غیبت دوازدهمین امام یعنی حضرت مهدی (ع) و شهادت می‌دهم بر نایب بر حقش خمینی کبیر که امروز پرچم اسلام به دست اوست. پروردگارا، اکنون برای رضای تو و برای خشنودی تو و به امر خلیفه ی بر حق تو که نایب امام زمان (ع) نیز می‌باشد، قدم به صحنه ی جهاد بر علیه کفر می‌گذارم؛ به آن امید که یا مرا به فیض شهادت برسانی تا شاید کفاره‌ای باشد برای محو گناهانم و ادای دینی در قبال جمهوری اسلامی، یا مرا بیامرزی و توبه‌ام را بپذیری که در همه حال به تو نیازمندم و غیر از تو کسی را ندارم. ‌ای خدای من، بسیار در تلاش بودم تا برای تو باشم و برای تو مخلص باشم و هر چند که لطف تو شامل حالم بوده، ولی شرمنده و سرافکندهام. امید بخشش دارم. خداوندا تو خود شاهدی که از مردن هراسی ندارم و برای من شهادت شیرین است. زیرا که من شهادت را از روی شناخت و آگاهی دریافته‌‌ام نه از روی جهل و نادانی. شهادتی که امیر المؤمنین می‌فرماید: «گرامی ترین مرگ شهادت است. زیرا که باعث بقای نام نیک در دنیا و ثواب آخرت است. سوگند به آن خدایی که جان پسر ابی طالب به دست اوست، هزار ضربه ی شمشیر برای من آسان تر از مرگ در بستر است» (خطبه ی ۱۳۲ نهج البلاغه) و شهادتی که حضرت محمد(ص) می‌فرماید: «ما من قطره احب عند الله عزوجل من قطره دم فی سبیل الله: هیچ قطره‌ای نزد خداوند محبوب تر از قطره خونی که در راه او ریخته شود نیست» خداوندا به محمدت و به خمینی‌ات سوگند که گرانبهاتر از خونم متاعی ندارم که بدهم و اکنون مرا گلگون شده و تکه تکه شده بپذیر. خدایا من تا آخرین نفس که در دل دارم در سنگرم خواهم ماند و از امام و انقلابم که ثمره ی خون هزاران شهید است دست بر نمی دارم. خدایا خود شاهدی که برای چندمین بار پا به عرصه ی نبرد گذاشته‌‌ام و تنها آرزوی من شهادت در راهت است و تنها راهی که برای محو گناهانم پیدا کرده‌‌ام این راه است و از تو به خاطر خطاها و گناهان و سرپیچی های گذشته‌‌ام طلب آمرزش می‌کنم.

اما‌ ای ملت عزیز و ‌ای همشهریان گرامی!

نکند که وصیت تمامی شهدا  و وصیت من حقیر را فراموش کنید و آن این است که امام را تنها نگذارید و مطمئن باشید مادامی که مطیع این رهبر و در خط او باشید گمراه نمی شوید. تنها از او دم بزنید و گوش به فرمان او باشید. نکند خدای نکرده دست از یاری امام که در واقع یاری قرآن و اسلام است بردارید. در دعاهای کمیل، توسل و ندبه فعال تر شرکت کنید. مسجدها و نماز جماعت ها و نماز جمعه را فراموش نکنید. مسئله ی جنگ را فراموش نکنید و نیز سخن امام را که فرمود مسأله ی جنگ را سرلوحه ی امور خود قرار دهید. در مقابل مشکلاتی که کشور اسلامی با آن روبروست یا خواهد شد صبور باشید و کاری نکنید که فردای محشر در مقابل شهدا شرمنده باشید. سعی کنید که مشکلات کشور اسلامی تان را خودتان حل کنید و منتظر نباشید که حتماً کسی بیاید و مشکل شما را حل کند.

در کلیه ی امور دنیوی تقوا را پیشه خود سازید و با قرآن که کتاب اصلی ماست، بیش تر انس بگیرید و خانواده شهدا، مفقودان، اسرا و مخصوصاً یتیمان شهدا را گرامی بدارید. در اعزام به جبهه ها که مکان های خودسازی و عبادت و جهاد است، حضور فعال داشته باشید.

و اما کلامی به شما‌ ای برادران عزیز بسیجی!

خدا شاهد است که در این دورانی که در بسیج بودم و راه را از چاه تشخیص دادم، چقدر به شما علاقه داشتم و تمام فکر شبانه روزی‌‌ام به شما مشغول بود. چون واقعاً دریافتم که شما مظلومان عاشقی هستید که چه خالصانه و چه مظلومانه، در راه اهداف این انقلاب با کمترین امکانات و کمترین تبلیغات کوشش می‌کنید، دریافتم که واقعاً گمنامید.

برادران عزیز، وصیت من به شما همان وصیت شهید محمد سلطانیه است که: «ای عزیزان موقعیت را دریابید. راهی را که شما انتخاب کرده اید، انتهایش به جز شهادت نیست.‌ای عزیزان از هر گونه اختلاف درونی بپرهیزید و در بسیج همچون گذشته ها شرکت فعال داشته باشید و نکند خدای نکرده روزی بیاید که چراغ بسیج را با عدم شرکت خود خاموش کنید و مطمئن باشید که آن روز از خط شهدا بیرون رفته‌اید.» برادران عزیز، مرا بسیج ساخت و من خودم و شهادتم را مدیون بسیج هستم. مراسم دعای توسل را به قوت خود برگزار کنید که این دعاهاست که ما را بدین جا رسانده است. در دعاهای کمیل و ندبه و نماز جمعه شرکت فعال داشته باشید. فعالیت های فرهنگی و نظامی و عقیدتی خود را بیشتر کنید و خانواده های شهدا علی الخصوص خانواده های شهدای پایگاه را فراموش نکنید و هر چند گاه یکبار به دیدین آن‌ها بروید. بیشتر از این وصیتی با شما ندارم چون بهتر از من مسائل را درک کرده اید و در خاتمه اگر خطا و گناهی نسبت به شمایان این حقیر روا داشته معذرت می‌خواهم.

و کلامی با شما ‌ای عزیزان دانشجو!

امیدوارم که در زمینه ی تبلیغ اسلام مظلوم در جهانیان محروم موفق باشید و‌ای عزیزان تقوا را بیشتر و بیشتر پیشه ی خود قرار دهید و نکند خدای نکرده درس را وسیله‌ای برای رسیدن به پست و مقام و مال کنید. در محیط دانشگاه تنها هدف خود را درس قرار ندهید؛ بلکه سعی کنید درس را هم همراه با تزکیه فرا بگیرید و مراسم دعا و عزاداری را که در محیط دانشگاه برگزار می‌کنید سعی تان در این باشد که از شور و حال بهتری برخوردار باشد و باز این جمله را می‌گویم که نکند خدای ناکرده تنها درس را هدف خود قرار دهید. امیدوارم که همراه علم و تزکیه بتوانید همگی تان عامل به اهداف شهدا باشید.

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته

برادر حقیر و کوچک شما قاسم اشجع زاده

۳۰ بهمن ۱۳۶۵


دستنوشته


دستنوشته‌ شهید قاسم اشجع زاده

این یادداشت در ساک ایشان پیدا شد:

این ساک متعلق به قاسم اشجع زاده، اعزامی از ورامین که از واحد عقیدتی لشکر ۱۰سید الشهدا در تاریخ ۱۱ اسفند ۶۵ به گردان حضرت علی اکبر مأمور شده است. خواهشمند است، اگر بعد از عملیات مجروح یا شهید شدم این ساک را تحویل عقیدتی لشکر دهند تا همراه وسایل دیگرم توسط تعاون سپاه به آدرس منزلمان فرستاده شود.

دوشنبه مورخ ۱۸ اسفند ۶۵ در محور عملیاتی شلمچه هستم و همراه یکی از برادران در سنگری کوچک به زحمت نشسته‌ایم. در حالی که دشمن دید کامل را بر روی سنگرهای بچه‌ها در این خط دارد، حرکت و انتقال به سختی صورت می گیرد.

حدود ساعت ۵ بعدازظهر است و چیزی به غروب آفتاب نمانده است. سکوت به نسبت آرامی سطح جبهه را فرا گرفته است. گاهگاهی این سکوت با غرش و انفجار توپ و خمپاره دشمن شکسته میشود. مدت ۴ الی ۵ شبی است که در این جبهه مستقر هستیم و در حالیکه در این مدت بسیاری از دوستان و همسنگران به علت جراحت و شهادت از ما جدا شدهاند و خلاصه این مسأله در روحیه بچه‌ها اثر گذاشته و آنها را کسل کرده است.

همراه جمعی از دوستان در واحد  ۱۰۷ از لشکر ۱۰ میباشم. به این فکر افتادم آنچه در مدت یک هفته ایست در دل دارم، بر قلبم بیاورم. مدت ۱۰ روزی است که در غم فراق دوست عزیزم مجتبی نافه به سر میبرم و نمیدانم چگونه و با چه زبانی این غم را بیان کنم. در حالیکه از آینده خود بی‌خبرم، نمی‌دانم این فراق تا چه مدت طول می کشد. آیا هنوز هم باید در غم فراق مجتبی، سعید و مرتضی‌ها بنشینم و یا اینکه باید به آنها ملحق شوم که خدا بهتر می‌داند که دومین صورت، آرزوی و درخواست هر ساعت من است.

خدایا طاقت غم فراق را بیش از این ندارم. خدایا میدانم که قابل نیستم. می دانم که حال درون من به مجتبی و سعید و مرتضی‌ها نمیخورد. می‌دانم که درمانده و وامانده‌ام. ولی ای خدا، معبودا، معشوقا، تو الرحمن و الرحیم هستی. دست این بنده حقیر را بگیر و مرا به دوستان ملحق ساز. خدایا هر لحظه که در جبهه هستم شرم از زیستن دارم. وقتی که میبینم این بچه‌های کم سن و سال کوله‌های سنگین را بر دوش میکشند و سلاح و مهمات را بر دست گرفته اند و دلیرانه و دلاور مردانه قدم بر میدارند و همراه گردانهای رزمی به دل دشمن هجوم می‌آورند، تو شاهدی که مو بر بدن من راست میشود و چقدر اظهار خجالت و شرمندگی از گذشته خود میکنم. ای خدا، من بیچاره موقعی که به سن و سال آنها بوده‌ام مشغول به چه کاری بوده‌ام و اینها مشغول به چه کار.

***

امروز مورخه ۲۱ فروردین ۶۶  می باشد چون در خط مقدم هستم، لذا تصمیم بر این گرفتم که مطلبی را بر قلم بیاورم.

اول: بنده مبلغ  ۵۰۰ ریال به برادر هاشم امیر بیگی بدهکارم.

دوم: مبلغ ۵۰۰ ریال به برادران نافه از جهت برادرشان شهید مجتبی نافه بدهکارم.

سوم: مبلغ ۵۰۰ ریال از برادر (محمود) حیدری طلبکارم.

والسلام


خاطرات


https://www.ali-akbar.ir/24750/%d8%ae%d9%88%d8%af%d9%85-%d9%85%db%8c%d8%a2%db%8c%d9%85/


آثار


آثار تولید شده مرتبط با شهید قاسم اشجع زاده

پخش مستند «قصه هایی از سرزمین خرداد» به روایت مادر شهیدان اشجع زاده، درباره زندگی شهیدان کاظم و قاسم اشجع زاده، پخش از شبکه افق

مرد با علامت دست اشاره نمود، در‌ها بسته شد و سپس در دیگری باز شد و دو دختر بسیار زیبا که تصور من از آن‌ها به سان فرشتگان بود دو جعبه مخصوص را از محفظه‌ای بیرون کشیدند و من با تعجب نگاه می‌کردم که چگونه این دو جعبه سنگین را این دختران حمل می‌کنند؛ وقتی از خواب بیدار شدم، احساس کردم که این دو پیکر فرزندان من بودند.

سید رضا حسینی تهیه کننده و کارگردان این مجموعه است.


تصاویر


مشاهده بیشتر

نوشته های مشابه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
همچنین ببینید
بستن