با ما در ارتباط باشید : 09199726467

یادها

روزهای مبهم، روزهای سخت

خاطره برادر کاظم بصیر

درباره شهیدان آقایی و ایوبی

پیش از عملیات نصر 4 بود که برای اولین‌بار، میدان‌تیر شبانه برگزار می‌شد. تیراندازی با سلاحهای سازمانی با فشنگ جنگی آن هم حین آتش در حرکت توسط مربیان کارکشتۀ آموزش نظامی خود سپاه و لشگر، کار سختی بود. مربی شخصی به نام آقا سید حیدر موسوی بود که شایعات زیادی درباره اخلاقیات و شگردهای خاص کلاس‌داری‌اش پیچیده بود. اصلا آن زمان، بازار شایعات داغ بود و برای هر چیزی، حرفهایی مطرح بود: از رودخانه انتهای شرقی اردوگاه و کشتن و خفه‌کردن یک رزمنده بسیجی در آن گرفته تا راهپیماییهای صبح تا غروب و طاقت‌فرسا و دشوار گروهانمان به فرماندهی سردار آقا محمدباقرآقایی و از همه مهمتر شاهکار ویژه و استثنائی برادران زحمتکش تدارکات در جهت پذیرایی از مراجعین این راهپیمایی نفسگیر!!

روزهای سخت و عجیبی بود…

در این میان، یک روز سردار دلاور سپاه اسلام خادم بزرگ تیپ دو عاشورا برادر عزیزمان سردار حاج حمیدآقای تقی‌زاده با جراحتی که از شناسایی برداشته بود، برگشت و اعلام نشست کرد و از کلیه ارکان گردان خواست که رأس ساعت دو بعدازظهر جمع شوند.

فرمانده مثل همیشه نبود… حالِ عجیبی داشت… آنقدر که وقتی برادران با تأخیر ده دقیقه‌ای رسیدند، همه را تنبیه کرد و خودش نیز با وجود جراحتی که داشت، پابه‌پای تنبیه شوندگان آمد.

ما هنوز از ماجرای پرواز دو نیروی تأثیرگذار گردان (شهید محمدباقر آقایی و شهید محسن ایوبی) بی‌خبر بودیم. وقتی حاج حمیده تقی زاده شروع کرد به صحبت، ناگهان صدای ضجه و شیون برادر مجید یوسفی بلند شد!

همه هاج و واج مانده بودیم تا اینکه فهمیدیم چه شده…

آن روز یکی از تلخ‌ترین و سخت‌ترین روزهای گردان بود.

مشاهده بیشتر

نوشته های مشابه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
همچنین ببینید
بستن