با ما در ارتباط باشید : 09199726467

شهدا

شهید احمد زرعی کار


شناسه


نام:  احمد

نام خانوادگی: زرعی کار

نام پدر: میرزا حسین

نام مادر: فخرالسادات

تاریخ ولادت: 1348

تاریخ شهادت: 26 اردیبهشت 1367

محل شهادت: ارتفاعات شیخ محمد

عملیات: بیت المقدس 6

یگان: لشکر 10 سیدالشهدا – گردان علی اکبر

 


خاطرات


  • حاج اکبر اسماعیلی (همرزم شهید):

احمد؛ بیسیمچی بود. من و احمد با هم در یک چادر بودیم. او بسیار بسیار کمرو بود.

یک دوست داشتیم به نام حسن رضاییان. اهل لویزان بود. حسن همیشه به من می گفت: این احمد شهید می شه. من هم می رفتم به احمد می گفتم: احمد اگه شهید شدی منو شفاعت کنی ها… او هم می گفت: برو ببینم.

نمازهایی که می خواند و سجده هایی که می رفت، حرف نداشت.

  • پدر شهید :

ساک احمد را بعد از شهادتش دوستانش آوردند. در آن یکی دو دست لباس و ساعت احمد است بعلاوه تقویم سال 1367 با عکس امام خمینی و دفترچه دستنوشته احمد که مطالب مربوط به تجوید قرآن را در آن نوشته، چند رسید کمک به جبهه و چند جلد کتاب شامل: توضیح المسائل امام خمینی، آفات زبان، 150 سخن از معصومین، جزوه اخلاق رزمی و آموزش بعضی سلاح ها، نمازهای مستحبی و… است.

در یکی از نامه هایش فقط یک جمله نوشته:

با عرض سلام، از شما تقاضا دارم برای پیروزی رزمندگان اسلام دعا نمائید.

یک کاغذ تلگراف صلواتی هم در ساکش هست که در آن نوشته شده:

بعد از سلام، سلامتی خود را به اطلاع شما می رسانم. نگران نباشید. احمد زرعی کار

احمد در مجتمع رزمندگان جبهه هم درس می خواند و کارت آن در وسایلش دیده می شود.

یکبار احمد خیلی دیر کرده بود. ما راه افتادیم رفتیم اهواز. از اهواز هم به دزفول رفتیم. آنجا گفتند: احمد رفته به اردوگاه کوثر. رفتیم کوثر. گفتند از اینجا رفت یگان دریایی. رفتیم اندیمشک. سواری گرفتیم رفتیم پایگاه. آنجا هم گفتند رفته. نتوانستیم ببینیمش. همین که فهمیدیم حالش خوب است، خیالمان راحت شد و برگشتیم شهرمان.

احمد در 19 سالگی شهید شد.

در وصیتنامه اش نوشته بود:

بعد از تقاضای عفو و بخشش برای من 10 روز نماز که 50 روز آن شکسته بوده بخوانید و تمام اموالی را که دارم به ازاء 700 تومان به جبهه های جنگ اهدا کنید.

بعد از شهادتش رفتم گلپایگان، از دفتر آیت الله موسوی گلپایگانی برایش نماز و روزه خریدم؛ یعنی افراد متدین برایش نماز خواندند و روزه گرفتند.

او در کارهایش خیلی دقت داشت. اهل ریا نبود. با دل و جان کاری را می کرد.

https://www.ali-akbar.ir/22781/%d8%b1%d9%88%d8%ad%d8%aa-%d8%b4%d8%a7%d8%af-%da%a9%d9%87-%d8%b1%d9%88%d8%ad%d9%85-%d8%b1%d8%a7-%d9%85%d8%b5%d9%88%d9%86-%da%a9%d8%b1%d8%af%db%8c/


تصاویر


 

مشاهده بیشتر

نوشته های مشابه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
3 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
احمد نوری
احمد نوری
3 سال قبل

باسلام به خادمان گردان حضرت علی اکبر( ع) تعدادی از عکس ها مربوط به شهید فرامرز سخایی پور می باشد که در عملیات نصر 4 به شهادت رسیده است . التماس دعا

کاربران ناشناس
کاربران ناشناس
2 سال قبل

یک شب تو چادر احمد اینها با بچه ها جمع شده بودیم و از هر دری حرف میزدیم.
من شروع کردم به صحبت کردن درباره یکی از بچه ها که تو جمع نبود, بلافاصله احمد خیلی محکم و جلوی همه بچه ها به من گفت که دیگه ادامه نده چون داری غیبت میکنی.
اون شب خیلی به من برخورد. این برخوردش با بقیه شخصیتش که خیلی محجوب بود اصلا هماهنگی نداشت.
اون شب گذشت تا اینکه شب عملیات بیت المقدس 6 بالای ارتفاعی که تازه تسخیر شده بود, یک پیکر دیدم که روی صورتش رو پوشانده بودن,

همچنین ببینید
بستن