در کتاب اعزامی ازشهرری خاطره ای از ایشان هست که موقعی که اب اشامیدنی برای رزمندگان اوردند و همه برای نوشیدن اب جمع شدند اقای روشن متوجه شدند که ایشان عمدا دورتر ایستادند تا بقیه راحت اب بیاشامند وبه مکانی که در گودال اب جمع شده بود رفتند تا از ان اب بخورند که اقای روشن سریع به ایشان رسیدند و مانع اشامیدن ان اب شدند و با اصرار قمقمه خودشان را به شهید مهدی دادند از همین خاطره می شود مرام ومعرفت این شهید بزرگوار را تاحدی فهمید روحشان در علی علیین درکنار اربابشان شاد الهی که دست ما… ادامه مطلب »
در کتاب اعزامی ازشهرری خاطره ای از ایشان هست که موقعی که اب اشامیدنی برای رزمندگان اوردند و همه برای نوشیدن اب جمع شدند اقای روشن متوجه شدند که ایشان عمدا دورتر ایستادند تا بقیه راحت اب بیاشامند وبه مکانی که در گودال اب جمع شده بود رفتند تا از ان اب بخورند که اقای روشن سریع به ایشان رسیدند و مانع اشامیدن ان اب شدند و با اصرار قمقمه خودشان را به شهید مهدی دادند از همین خاطره می شود مرام ومعرفت این شهید بزرگوار را تاحدی فهمید روحشان در علی علیین درکنار اربابشان شاد الهی که دست ما… ادامه مطلب »
چه خاطره زیبایی روحشان شاد شهدا همه بامعرفت بودند