با ما در ارتباط باشید : 09199726467

شهدا

شهید خسرو چپردار

 


شناسه


نام: خسرو

نام خانوادگی: چپردار

نام پدر: نصرت الله

تاریخ تولد: 1344

محل تولد: کرج – حصارک

تاریخ شهادت: 14 اسفند 1365

محل شهادت: شلمچه

عملیات: مرحله تکمیلی کربلای 5

یگان: لشکر 10 سیدالشهدا – گردان علی اکبر

سمت: فرمانده گروهان ویژه

رجعت و خاکسپاری: 1374

مزار: کرج – امامزاده محمد

 


زندگینامه


سردار رشيد اسلام شهيد خسرو چپردار در سال 1344 در حصارک كرج ديده به جهان گشود و دوران تحصيل خود را در مقاطع ابتدائي و راهنمائي با موفقيت گذرانده و همواره با كسب نمرات عالي از شاگردان ممتاز مدرسه و منطقه بوده است. دوران متوسطه را همزمان با پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي آغاز نموده و با شروع جنگ تحميلي در سنين نوجواني به جبهه رفت و عليرغم حضور مستمر در دفاع مقدس ديپلم خود را نيز بدون هيچ وقفه‌اي در رشته علوم تجربي كسب نمود و به جهت استعداد سرشار در تحصيل و علاقه فراوان به فراگيري علوم پزشكي در دانشگاه و همزمان با حضور در جبهه با تلاش و بهره‌مندي از فرصت‌هاي ممكن توانست قبولي در كنكور سراسري در يكي از رشته‌هاي علوم پزشكي را نيز كسب نمايد وليكن به جهت اعتقادات اسلامي و ولايي فراوان و نياز آن روز جبهه‌ها از ادامه تحصيل منصرف و تا لحظه شهادت به طور مداوم و مستمر در كسوت بسيجي و داوطلبانه با دشمنان ميهن اسلامي در صفوف ملكوتي رزمندگان مردانه ايستاد و جنگيد. شهيد خسرو چپردار از سنين كودكي علاقه عجيبي در فراگيري قرآن داشت و فرائض نماز و روزه را از همان دوران با توجه و معنويت بسيار به جا مي‌آورد و به ديگران نيز در انجام آن با جديت توصيه مي‌كرد. ايشان در عمليات‌هاي متعددي حضور داشته و بارها نيز توفيق جراحت و جانبازي را يافته بود كه البته به جز يك دفعه كه بستري شدنش در بيمارستان اصفهان و اجبار در گذراندن دوران نقاهت و بهبودي براي خانواده لو رفته بود مابقي دفعات بعدها از زبان همرزمان و فرماندهان در وصف خاطرات اخلاص و فداكاري ايشان نمايان گرديد. ضمن آنكه بعد از شهادت اين رزمنده ساده بسيجي به تعبير هميشگي خودش اخباري از دلاوري ايشان در فرماندهي گروهان – گردان و حتي معاونت تيپ 21 رمضان از لشكر 27 محمد (ص) نيز هويدا شد. ولي تقدير الهي و اخلاص ستودني كه در وجود ايشان وديعه‌اي دست نيافتني مي‌نمود در سال 1365 او را در كسوت همان بسيجي به گردان حضرت علي اكبر (ع) راهي نمود تا در همان تيپ رزمي كرج كه جايگاه اولين حضور و حماسه‌هاي وصف ناپذيرش بود و حالا ديگر به لشكر هميشه خط شكن سيدالشهداء (ع) مبدل شده بود در كنار مرداني از تبار عاشورا در رزمي باشكوه و حماسه‌اي جاويد در كربلاي پنج حضور يابد و پس از شركت در همه مراحل آن و پس از گذشت چند روز از شهادت دومين پسر عموي شهيدش محمد كه او نيز از سرداران نستوه اين شهر بود در همان گردان اين بار در كسوت فرماندهي گروهان ويژه (صف) در آخرين مرحله از عمليات غرورآفرين كربلاي پنج با قريب به اتفاق نيروهاي دلاور تحت امرش كه خود پيش‌كسوتان سالهاي مردانگي بودند به عنوان پيش قراول همه لشگرهاي عملياتي به دژ‌هاي مستحكم منطقه استراتژيك شلمچه و با رمز يا زهرا هجوم برده و در جنگي نابرابر ولي مردانه با همه توان و تسليحات و مهمات همراه تا آخرين گلوله و آخرين نفر جنگيدند و سينه‌هاي خود را آماج گلوله‌هاي توپ و تانك دشمن كرده و در آواز رگبار دوشكا و تكنوازي قناصه‌ها چه زيبا رقص جانبازي و شهادت را در خاطره‌ها در مورخ سیزدهم اسفند شصت و پنج به يادگار گذاشتند. و پيكرهاي مطهرشان در رسم وفاداري به مرضيه زهرا (س) مدفون خاكريز‌ها شد و پس از گذشت يك دهه در سال (هفتاد و چهار) تكه‌اي از استخوان‌هاي آن قامت رعناي سروگون آن هم به بهانه جلاي دلهاي دردمندان عرصه خون،‌ شهادت و اجابت دعاي هميشگي مادران دلسوخته و چشم انتظار به دستمان رسيد و ما نيز طوطياي چشم خود را ناباورانه و به رسم امانت در مزار شهداي امامزاده محمد به خاك سپرده و تا ابد و با افتخار به زيارتش مي‌شتابيم.


وصیتنامه


بسم رب الشهداء و الصديقين

« ولنبلونكم بشيء من الخوف و الجوع و نقص من الاموال و الانفس و الثمرات و بشر الصابرين» سوره بقره آيه 155

و البته شما را به سختي‌هايي چون ترس و گرسنگي و نقصان در اموال و جان‌ها و آفت زراعت و منافع بيازمائيم و بشارت و مژده باد بر آنانكه صبر پيشه كنند.

با سلام بر رسول خدا و سلام و درود بر سرورم حسين ابن علي (ع) كه درس آزادگي و آزاد زيستن و درس شهامت و شهادت را به ما آموخت و براي احياء دين حق سر مباركشان را اهدا كرد و ما كه سربازان و پيروان او هستيم بايد آن گونه باشيم و خوشا به حال آن كسي كه حسين وار بزيست و حسين گونه خون بدنش را براي اسلام جاري كند. و با سلام بر فرزند حسين و ولي عصر حضرت مهدي (عج) و نائب بزرگوارشان حضرت امام امت خميني كبير كه جانهاي بي ارزش مثل من فداي ثانيه‌اي از عمرشان باد. و با سلام خدمت تمامي شهدا كه عزيزترين سرمايه خود را به دست گرفته و به كوي شهادت شتافته و رستگار شدند. و با سلام خدمت همه عزيزان در بند زندانهاي عراق و همه عزيزان جانباز و ايثارگر.

خوشا آنانكه با عشق خميني                شهادت را پسنديدند و رفتند

خوشا آنانكه با عشق حسيني                بجاي گريه خنديدند و رفتند

خوشا آنانكه جان دادند با عشق             بدان جايي كه مي‌خواستند رفتند

خدايا از اينكه در صف رزمندگان و سلحشوران تو قرار گرفتم شرمنده و خجلم و خود را لايق اينكه در صفوف آنان باشم نمي‌دانم. خدايا بنده چگونه مي‌توانم جواب شهدا را بدهم؟ ‌خداوندا من از اولياء درگاهت و صالحان و شهيدان و خانواده معظم آنان شرمنده‌ام چون آنطور كه تو مي‌خواستي نبوده‌ام و اعالم در حد و اندازه يك رزمنده و سرباز امام زمان (عج‌) نبوده و امام خود را آنطور كه بايد نشناختم و به فرموده رسول خدا (ص) : … هركس بميرد و امام عصر خويش را نشناسد جاهل از دنيا رفته است … شرمسارم چون چشمانم را گاه به ناپاكي آلوده و زبانم را گاهي به معاصي گشوده و قيامت را از ياد برده‌ام. رو سياهم چون شبهاي بسياري نماز شب را نخوانده‌ام و در مواجهه با بيان غيبت و تهمت ناروا از سوي دوستانم معترض نشده و روزه را در نخوردن و نياشاميدن و نماز را در ركوع و سجود بي معنويت گذرانده‌ام.

شرمنده‌ام چون عذرخواهي برايم دشوار و پيروي از هواي نفس و شيطان دروني سهل مي‌نمود.

پرودگارا با همه اين اوصاف چگونه مي‌توانستم شاهد به خون غلطيدن عزيزان و دوستان شهيد و كشتار مردان و زنان مسلمان و كودكان خردسال اين كشور باشم و بي اعتنا به زندگي عادي خود برسم. خدايا هزاران بار تو را شكر مي‌كنم كه توفيق دادي از خواب غفلتها بيدار و راه حق را بيابم و صراط مستقيم را از گمراهي برگزينم.

خداوندا تو را شاكرم كه توفيق دادي با آگاهي و بصيرت براي جهادي مقدس راهي جبهه شوم.

اي امت حزب الله امام عصر خود را بيشتر بشناسيد و لحظه‌اي او را تنها نگذاريد. برادران و خواهران از اين كتاب آسماني و هدايتگر فاصله نگيريد و با آن انس بيابيد كه منشور كامل رستگاري است.

اي عزيزان انقلابي جهاد در راه خدا را هرگز فراموش نكنيد كه همه عزت و شرف ما در گرو جنگ است. جبهه دانشگاه ايثار و فداكاري، ميعادگاه شهادت و جاي رسيدن عاشق به معشوق خويش است. در يك كلام: همه حقايق عالم در جبهه و مناجات شبهاي آن ديده مي‌شود و عطر شهادت فضا را بهشتي مي‌نمايد.

برادران حتماً به جبهه برويد كه بعداً غبطه خواهيد خورد.

جبهه‌ها بازار خريد و فروش است! خريدار حق تعالي و فروشنده بنده مومن و كالاي آن جان و به حق كه از اين معامله سودمندتر وجود ندارد. و چه رستگاري بالاتر و برتر از توفيق شهادت در راه خدا كه مومنين براي وصالش شتابان از هم پيشي مي‌گيرند و خدا نيز خوبان امت خود را چنين نيكو مي‌پذيرد. كه امام صادق (ع)‌فرموده اند:

ان الله عز و جل وليه في الدنيا غرضاً لعدوه

براستي كه خداوند دوستانش را در دنيا هدف تيرهاي دشمنان قرار مي دهد و از اين رو هر كه محبوب تر است جام بلا بيشترش مي‌دهند. شهيد يعني آنكه ملائكه رحمت نزد او حاضر مي‌شوند و خداوند با ملائكش در قيامت شهود اويند و شهيدان هميشه زنده و حاضر در عالم و كشته قيام حق طلبي پروردگارند.

  • و سخني با همسنگران بسيجي:

در راه هدف و آرمان، مبارزه و از جدايي و نفاق دوري كنيد. مسئوليت سنگين و رسالت شهيدان را فراموش نكنيد و از آرمان بلند و ابدي شهيد تا ابديت تاريخ پاسداري كنيد و ادامه دهنده راه و منتقم خونشان باشيد.

مبادا در خواب غفلت و بستر بميريد كه حسين (ع) در قتلگاه و حسين فهميده‌ها در زير تانك دشمن تكه تكه شدند. مبادا در بي سواي و جهالت بميريد كه شهيد مطهري‌ها در اوج علم و كمال  به شهادت نائل آمدند و صبر و تحمل انقلابي پيشه كنيد كه تنها عامل ياس دشمن و پيروزي شماست.

ايزدا از اينكه توفيق رزمندگي را به من ارزاي نمودي حقيرانه شاكرم و عاجزانه از تو تمنا دارم شهادت در راه خودت را نيز به من عنايت نمائي و آنگونه مرا بميراني كه روز حشر شرمنده سرور شهيدان كربلا – علمدار نينوا – علي اكبر و همه شهداي اسلام و انقلاب نباشم.

خدايا قسمتم را چنان كن كه در رويارويي با دشمن و آماج گلوله‌هاي توپ و تانك و … تكه تكه و متلاشي شوم كه شايد دينم را به اسلام و امام عزيز ادا كرده باشم و پيكرم در معركه نبرد آنقدر بماند تا شرمسار پيكر بي مزار زهراي مرضيه نباشم.

  • سخني با خانواده ام:

اي پدر و مادر سوگوارم از اينكه سالهاي سال برايم سختيها و شدائد را تحمل كرديد و در دوران مدرسه و تحصيل به نيكوئي تربيتم نموديد با آنكه لايق آن همه بزرگواري نبوده‌ام بسيار ممنون و سپاسگزارم و از اينكه نتوانستم آنطور كه شايسته و بايسته مي‌نمود قدرداني كنم. احساس شرم مي‌كنم ولي بدانيد سختيها و مرارتهاي اين دنيا توشه رستگاري آخرت است. صبر و شكيبايي را پيشه كنيد و چون زينب (س) صبور و مقاوم باشيد و از راه درستي كه در آن فرزندتان را تقديم كرده‌ايد خشنود باشيد كه همانا راه خدا و صراط شهيدان كربلا است و من براي شما از اولاد زهرا (س) كه در راه احياي دين پيامبر خدا شهيد شده‌اند عزيزتر نبوده‌ام. با روحيه انقلابي مقابل منافقان و دشمنان اسلام نستوه و مقاوم بايستيد.

پدر و مادر بزرگوارم اگر پيكرم به دستتان رسيد هركجا كه مايل بوديد دفن كنيد. ولي اگر به خواست و مشيت الهي در جبهه‌هاي نبرد ماند ناراحت نشويد كه آرزوي من بوده و از جسم‌هاي ما چيزي جز خاك باقي نمي‌ماند و روح شهيدان و اولياء و مومنين در پيشگاه ذات اقدس حق بلند و ابدي است.

برادران و خواهران بزرگوارم: همواره تقوي پيشه كنيد و نماز را اول وقت و با اخلاص به جا آوريد و روزه‌هايتان را با معنويت ادا كنيد و در زندگي حتماً خمس و زكات مالتان را پرداخت نمائيد كه دنيا مزرعه آخرت است. به اهل بيت تعصي بجوييد و حضرت علي (ع) و زهرا (س) را هميشه الگوي خود و فرزندانتان قرار دهيد كه اينان سفينه نجات امت اسلامي هستند.

برادرانم: اسلحه و كوله پشتي‌ام را برايتان به يادگار مي‌گذارم تا براي حفظ دين خدا و راه شهيدان از آن بهره جوئيد. با يك دست سلاح و با دستي قرآن برگيريد و راه حسين (ع) را برويد.

اي خواهرانم: حجابتان را حفظ كنيد و نماز اول وقت و روزه با معنويت به پا داريد صبر و شيكيايي و تقوا را پيشه و در تربيت فرزندانتان به اهل بيت بالاخص زهراي مرضيه (س) و علي (ع) اقتدا نمائيد.

خدايا خدايا تا انقلاب مهدي خميني را نگه دار


خاطرات


  • محکم و استوار، پیش به سوی شهادت…

بیش از یکماه و نیم بود که در منطقه شلمچه، مشغول عملیات سخت و سنگین کربلای 5 بودیم… حالا دیگر به مرحله تکمیلی رسیده بودیم…

ساعت پنج صبح روز 13 اسفند 1365 بود. هوا گرگ‌ومیش بود که نیروهای دستۀ ویژه به فرماندهی خسرو چپردار وارد کانال شدند. چهرۀ خسرو چپردار را دیدم که محکم و استوار به پیش می‌رفت. دستۀ او آماده بود. وقتی به نزد حاج حمید، فرمانده گردان، رسید، حاج حمید آخرین توصیه‌ها را به او کرد و خسرو چپردار و نیروهایش حمله کردند.

***

درگیری آن‌قدر شدید بود که از طریق بی‌سیم به حاج حمید اطلاع دادند در همان لحظۀ اول حملۀ دسته ویژه، تعدادی از نیروهای دشمن کشته شدند و تعدادی از نیروهای خسرو چپردار هم شهید شدند.

شهید خسرو چپردار هم در همان روز و دقایقی بعد به درجه رفیع شهادت رسید.

منبع: صفحه 389 کتاب اعزامی از شهر ری، نویسنده: محمود روشن

  • همرزم شهید:

شهید خسرو چپردار (فرمانده دسته ویژه) مسئولیت ساخت یک دستشویی به کمک بچه ها را به شهید فرشید (حسین) علیزاده (منشی دسته) داده بود.

او هم توالتی ساخته بود به اندازه یک اتاق بزرگ!

همیشه خسرو به او می گفت: “اتاق فکر ساخته ای”!

https://www.ali-akbar.ir/26451/%d9%88%d8%af%d8%a7%d8%b9-%d8%a2%d8%ae%d8%b1/

https://www.ali-akbar.ir/3931/%da%af%d8%b2%d8%a7%d8%b1%d8%b4-%db%8c%d8%a7%d8%af%d9%88%d8%a7%d8%b1%d9%87-%d9%85%d8%ac%d8%a7%d8%b2%db%8c-%d8%b4%d9%87%db%8c%d8%af-%d8%ae%d8%b3%d8%b1%d9%88-%da%86%d9%be%d8%b1%d8%af%d8%a7%d8%b1/


تصاویر


مشاهده بیشتر

نوشته های مشابه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
3 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
ناشناس
ناشناس
3 سال قبل

رقصی چنین میانه ی میدانم آرزوست…

همچنین ببینید
بستن