با ما در ارتباط باشید : 09199726467

خبریادها

شهیدی که پابوس رزمندگان بود

خاطره اکبر اسماعیلی

 

حاج اکبر اسماعیلی

 

نیمه شب اواخر بهمن 1364 بود.

عازم جزیره «ام الرصاص» بودیم برای عملیات «والفجر 8»

ستون نیروها پیاده به سمت اسکله می رفتند. پیاده روی که تمام شد، نیروها به صورت درازکش منتظر فرمان شروع عملیات بودند.

 

من بیسیمچی گردان علی اکبر بودم.

به همراه فرمانده از انتهای ستون به سمت ابتدای آن می رفتیم که دیدم یکنفر شروع کرده از سر ستون، پای رزمندگان را (از روی پوتین) می بوسد.

 

جلوتر که رفتیم، دیدم «علی» است…

همیشه معنویتش مرا تحت تأثیر قرار می داد.

به راستی یک جوان 21 ساله این اندازه از عرفان را از چه کسی آموخته بود؟!…

«علی معروفخانی» در همان عملیات به فیض شهادت نائل آمد و پیکرش هم سالها بعد به آغوش میهن بازگشت.

 

شهید علی معروفخانی

هدیه به روحش صلوات

 

 

(خاطراتتان از دوران حضور در گردان حضرت علی اکبر را با ما به اشتراک بگذارید)

مشاهده بیشتر

نوشته های مشابه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
همچنین ببینید
بستن