با ما در ارتباط باشید : 09199726467

شهدا

شهید مجید طهماسب نژاد

 


شناسه


نام:مجید

نام خانوادگی: طهماسب نژاد

نام پدر: صادق

تاریخ تولد: 7 تیر 1348

محل تولد: تهران

تاریخ شهادت : 1 بهمن 1366

محل شهادت : ماووت

مزار: تهران – بهشت زهرا(س)

 

 


دستنوشته


خاطرات دستنوشته شهید مجید طهماسب نژاد:

امروز ساعت ۸/۳۰ بعد از چند ماه وارد اردوگاه کوثر شدیم بله اردوگاه ای که باید با وضو وارد آن شد. اردوگاه ای که خیمگاه هزاران شهید بود.وارد اردوگاه لشگر مظلوم حضرت سیدالشهدا.. بعداز وارد شدن از دژبانی به پیش برادر امیر رفتیم، برادری که واقعا ارزش آن از برادر بیشتر است، واقعا چهره نورانی او و اخلاق خوب و اسلامی او در روح و قلبم اثر گذاشت. برادری که با زحمتی که می کشید پاسئاری از خون آن شهیدان می کرد. انشاا.. اگر زنده ماندم جبران کارهایش را بکنم و اگر هم توفیق شهادت یافتم اول کسیکه شفاعتش کنم اوباشم اگر لایق شهادت باشم.

بعد از اینکه صبحانه، ناهار را صرف نمودیم فرائض نماز جماعت را در حسینیه شهید کلهر خواندیم، حسینه ای که موکت و فرش آن را هزاران شهید با اشک چشم هایشان مرطوب کرده اند. حسینه ای که تا بحال بچه های لشگر در آن طلب بخشش از خداوندمی کردند…

مجید در بخشی دیگر از این دلنوشته شعری می نویسد:

بارالها نمی خواهم که در بستر بمیرم

دوست دارم در میان آتش و خون و گلوله

در دفاع از اسلام و آزادی این کشور بمیرم

دوست دارم تشنه لب باشم به هنگام شهادت

من به خون غلطان شوم همجون علی اکبر بمیرم

امروز غروب وقتی دعا خواندم از خدا طلب رحمت برای عبدالله و برادرم امیر و خانواده آنها و برادران و همچنین طلب رحمت و استغفار برای خانواده خودمان کردم.

خط من خط حسینی، رهبرم باشد خمینی پس چه بهتر چ.ن حسین از تیر و خنجر بمیرمو

الهم ارزقنا توفیق الشهاده…

 

 

مشاهده بیشتر

نوشته های مشابه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
2 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
عباس
عباس
4 سال قبل

مجید طهماسب نژاد
نام پدر: صادق
تاريخ تولد: 7-4-1348 شمسی
محل تولد: تهران – تهران – تهران
تاريخ شهادت : 1-11-1366 شمسی
محل شهادت :ماووت
گلزار شهدا: نام گلزار:بهشت زهرا شهر:تهران – تهران

عباس
عباس
4 سال قبل

شهید مجید طهماسب نژاد خاطرات جبهه را اینگونه نوشت:

امروز ساعت 8/30 بعد از چند ماه وارد اردوگاه کوثر شدیم بله اردوگاه ای که باید با وضو وارد آن شد. اردوگاه ای که خیمگاه هزاران شهید بود.وارد اردوگاه لشگر مظلوم حضرت سیدالشهدا.. بعداز وارد شدن از دژبانی به پیش برادر امیر رفتیم، برادری که واقعا ارزش آن از برادر بیشتر است، واقعا چهره نورانی او و اخلاق خوب و اسلامی او در روح و قلبم اثر گذاشت. برادری که با زحمتی که می کشید پاسئاری از خون آن شهیدان می کرد. انشاا.. اگر زنده ماندم جبران کارهایش را بکنم و اگر هم توفیق شهادت یافتم اول کسیکه شفاعتش کنم اوباشم اگر لایق شهادت باشم.

بعد از اینکه صبحانه، ناهار را صرف نمودیم فرائض نماز جماعت را در حسینیه شهید کلهر خواندیم، حسینه ای که موکت و فرش آن را هزاران شهید با اشک چشم هایشان مرطوب کرده اند. حسینه ای که تا بحال بچه های لشگر در آن طلب بخشش از خداوندمی کردند…

مجید در بخشی دیگر از این دلنوشته شعری می نویسد:

بارالها نمی خواهم که در بستر بمیرم

دوست دارم در میان آتش و خون و گلوله

در دفاع از اسلام و آزادی این کشور بمیرم

دوست دارم تشنه لب باشم به هنگام شهادت

من به خون غلطان شوم همجون علی اکبر بمیرم

امروز غروب وقتی دعا خواندم از خدا طلب رحمت برای عبدالله و برادرم امیر و خانواده آنها و برادران و همچنین طلب رحمت و استغفار برای خانواده خودمان کردم.

خط من خط حسینی، رهبرم باشد خمینی پس چه بهتر چ.ن حسین از تیر و خنجر بمیرمو

الهم ارزقنا توفیق الشهاده…

همچنین ببینید
بستن