با ما در ارتباط باشید : 09199726467

شهدا

شهید محمد محمدی همدانی


شناسه


نام: محمد

نام خانوادگی: محمدی همدانی

نام پدر: خلیل

ولادت: 31 تیر 1350

شهادت: 14 اسفند 1365

سن: 15 سال

محل شهادت: شلمچه

عملیات: تکمیلی کربلای 5

یگان: لشکر 10 سیدالشهدا – گردان علی اکبر

مزار: امامزاده طاهر


زندگینامه


زندگینامه شهيد محمد محمدی همدانی

 محمد محمدی همدانی در سال 1350 در تهران ديده به جهان گشود، اما مدتی بعد، به علت شغل پدر به شهرستان كرج نقل مکان کردند.

او در نوجوانی با وجود سن کم، هميشه در سخنراني هاي مدرسه فعاليت داشت و عضو انجمن اسلامي مدرسه بود، با تمام اقشار جامعه رابطه داشت و به خاطر جذبه خاصي كه داشت در هر محيطي كه قرار می گرفت قدرت كنترل جمع را داشت.

در اواخر سال 1364 به جبهه اعزام شد و به خاطر سن كمش او را در دژباني نگه داشتند.

در تابستان سال 1365 براي دومين بار به جبهه هاي غرب اعزام شد و آموزش كامل نظامي ديد.

سرانجام محمد در چهاردهم اسفند 1365 در عمليات كربلاي5 در منطقه عملياتي شلمچه بر اثر اصابت تير مستقيم به سر به درجه رفيع شهادت نائل گرديد و پيكر مطهرش مدتها در زير آفتاب سوزان شلمچه به جا ماند. بعدها پيكر او رجعت داده شده و در گلزار شهداي امامزاده طاهر به خاك سپرده شد.


وصیتنامه


وصیتنامه شهید محمد محمدی همدانی

پروردگارا، معبودا، معشوقا، قوتم ده تا در راه رضاى تو استوار بمانم، گامى پس ننهم و هر لحظه به سويت تعالى يابم

من كيستم؟ من چيستم؟ به جز بنده ذليل و حقير تو؟

مرا درياب و به اوج قله معرفت رسان .

بار الها، هاى و هوى بهشت را مى‌بينم. حسين به پيشواز يارانش آمده. چه صحنه‌اى! اى حسين جان دست نياز به سوى شفاعت تو بلند كرده‌ام چه كنم روسیاهم .

الهم الرزقنا توفيق شفاعت الحسين

مولا جان حسين ، اى آقا من، ضعيفم تنها تو را مى‌شناسم و كاروان غريب تو را

و دنيا : دنيا از وراى آسمان جبهه‌ها چه پست و حقير است مانند قفسى است كوچك براى من، آرى نمى‌توانم نمى‌توانم هميشه شاهد شهادت عزيزان باشم مى‌خواهم اين بار نقش‌آفرين شهادت باشم . خدايا مى‌دانم كه بنده هستم همچون قطره‌اى در كنار دريا اما به عزتت قسم مرا بپذير الهم ارزقنا توفيق شهادت فى سبيلك .

در دنيا آنچه را كشت كنيد كه در آن دنيا پيش رسول اكرم رو سفيد باشيد نشود در قيامت بياييد با صورتى سياه و شرمنده . گروه گروه به سوى بهشت مى‌روند عده‌اى به دور حسين جمع شده‌اند نشود شما نتوانيد اسم حسين و اهل بيت را بياوريد به دنبال تكيه‌گاهى باشيد تا در آن روز دست‌آويزتان باشد سعى كنيد فى سبيله الله عمل كنيد و گرنه در شوره‌زار كشت كرده‌ايد و اى ملايكه زمين اى بسيجيان دريا دل بگذاريد نامتان بسيجى بماند و بسيجى به سوى ياران از دست داده برويد سعى كنيد جبهه‌ها پر باشد و قلب امام هميشه شاد گردد .

ايهاالناس، انقلاب را در يابيد كه همه چيزمان از انقلاب اسلام است اى مردم پيرو روحانيت خط امام باشيد و در پى نام و نشان و لباس نباشيد (انشاءالله).

و اى مادرم بدان كه اگر روى مرا نمى‌بينى و به ظاهر مرا از دست داده‌اى بدان كه من دوباره متولد شده‌ام و تو پيش زهرا روسفيد شده‌اى و من با ابوالفضل محشور شدم

پدرم همچون كوه استوار باش هر چند مى‌دانم برايم بسيار زحمت كشيده‌اى اما چه كنم هر كه به پيغمبر اسلام گرويده ماموريت استقامت دارد و اين خط امام و پيشواى من است.

و شما اى خواهرانم تنها وصيت من به شما اين است كه زينب زمان باشيد و تنها پيامم اين است حجاب، حجاب، حجاب.

برادرانم مگذاريد علم به خون افتاده قمر بنى‌هاشم بر زمين بماند.

سلام بر حسين و كاروان خونين اباعبدالله سلام بر ابوالفضل و علم به خون غلطانش سلام بر قاسم و حجله خونينش

آری نمی توانم همیشه شاهد شهادت عزیزانم باشم. می خواهم این بار خود نقش آفرین شهادت باشم.

خداحافظ

1 شهریور 1365

وصيتنامه بنده حقير محمد محمدى همدانى


دستنوشته


راهکارهاي رشد و شکوفايي انقلاب از منظر شهيد محمد محمدي همداني

به نام خداوند بخشنده مهربان و به نام يگانه آفريننده موجودات و به نام يگانه هستي بخش جهان و به نام خدايي كه صاحب روز جزاست و به نام كسي كه وعده داد و مستضعفين بر مستكبرين غالب شوند

و با اسلام بر امام زمان يگانه منجي عالم بشريت و با درود به امام عزيزمان، همان كه از شنيدن اسمش تن ابرنكبتان به لرزه مي افتد و همان كه هر سخنش يك دانشگاه است و آن دانشگاهي است كه در عالم غوطه ور است و اين دانشگاه مي تواند اين جهان و دنياي پرتلاطم راازكام جهان خواران وازخدا بي خبران برهاند و با سلام بررزمندگان دليرمان و با درود به شهداي عزيزمان كه عظمت و قدرت اسلام را دو چندان كردند و با خون خود نهال اسلام را آبياري کردند.

انقلاب چيست و چگونه بايد از انقلابمان مراقبت کنيم و در جهت رشد و شکوفايي آن را هدايت کنيم؟!

انقلاب يعني دگرگوني و تحول يعني براي رسيدن به هدفي، خود را از نو ساختن، يعني از جهتی به جهت ديگر حركت كردن ، يعني از غير خدا بريدن و به خدا پيوستن كه البته اين مورد براي انقلاب هاي خدا محور است.

چه خوب است انقلابمان اسلامي باشد. انقلاب در راه خدا باشد؛ نه در راه ناممكن و از نوع بعضي از آزادي ها…

حرف من اين است؛

چه كار بايد كرد که انقلابمان شكوفاترشود؟!

من فكرمي كنم، چه كار بايد كرد تا انقلابمان به همه جهان صادر شود يعني چه كار بايد كرد تا دگرگوني و تحولمان به همه جهان برسد و يكي از اين راه ها پيروزي بر نفس عماره است،

آري اگر ما مالك نفس خود باشيم، مي توانيم جلوي اميال هواي نفساني خود را بگيريم يعني جهاد اكبر كنيم و با نفس خود بجنگيم. سربازان دلير ما در تمامي اين سالها نقشه هاي امپرياليسم را نقش بر آب کردند و با كنترل نفس خود مشت محكم ديگري بر دهان امپرياليسم زدند.

راه ديگر شكوفاتر شدن انقلابمان: كم توقع بودن، اسراف نکردن و عدم تمايل به تجمل گرايي است. در اين شرايط که کشور ما در جنگ است، بايد به همين امکانات بسنده کرد و به قول قرآن كريم “كلو واشربوا و لا تسرفوا” يعني بخوريد و بياشاميد ولي اسراف نکنيد. در صورت اسراف، دولت جمهوري اسلامي ايران مجبور شود از كشورهاي ديگر مايحتاجش را فراهم نمايد که بسياري از مشكلات از همينجا شروع مي شود.

راه ديگر شكوفاتر شدن انقلاب؛ فعاليت بيشتر است. معني و مفهوم اين كلمه اين است كه در راه خدا بيشتر كار كنيم و بدون هيچ چشم داشت اين انقلاب را ياري كنيم و تنها براي رضاي خدا كار كنيم.

با خدمت بيشتر به ايران و انقلاب، سرزمين خود را بسازيم و خود را کنار نکشيم. همه افراد و اقشار وظيفه دارند، ما دانش آموزان هم وظيفه داريم که درس بخوانيم و در آينده ديگر احتياج به دوره تخصص خارج كشور نباشد. ما بايد همانند مومنين واقعي در راه خدا كار كنيم حتي اگر لازم شد به جهاد رفته و خون خود را فداي انقلاب كنيم تا مصداق آيه قرآن كريم كه مي فرمايد: “مِنَ المُؤمِنينَ رِجالٌ صَدَقوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَيهِ فَمِنهُم مَن قَضى نَحبَهُ وَمِنهُم مَن يَنتَظِرُ وَما بَدَّلوا تَبديلًا” باشيم، بايد درس بخوانيم تا كارهاي مهم مملكتي بدست خود مردم مسلمان ايران بيافتد.

نوشته ای از شهید «محمد محمدی همدانی» با موضوع شهید و شهادت

بسمه تعالی

با سلام به شهداي عزيزمان كه خون خود را براي به ثمر رساندن اهداف الهي اسلام فداكرده اند و در خون سرخ خويش غوطه ورگشته اند.

واقعا كه شهادت چه كلمه ي زيبايي است و شهيد چه انسان با وقاري و ما هم در برابر اين شهدا چه قدر كوچكيم،

وقتي ما درست مي انديشيم مي بينيم كه شهادت عجب كلمه پرمعنايي است، شهادت انسان را به انسانيت مي رساند و شهادت انسان را از هوس هاي حيواني دور مي كند و به خدا نزديك مي نمايد، شهادت سير تكاملي انسان را تكميل تر مي كند و به واقع شهادت آخرين مرحله تكاملي انسان است و به راستي مي توان گفت شهدا انسانيت را دريافته اند و انسان حقيقي شده اند.

شهيد يك كشته شده معمولي نيست، زيرا كسي را كه مي كشند زره و رسم او را مي توانند نابود و يا اين كه متوقف كنند، ولي شهيد وقتي كه به شهادت مي رسد به پيروزي مي رسد و سعادت نصيب او مي گردد، شهيد مقامش خيلي بالا است زيرا مي تواند خدايش را ملاقات كند واين مسئله از سخن امام حسين (ع) است.

وظيفه ما در قبال فداكاري اين عزيزان گلگون كفن اين است كه از خون پاكشان و ازدستاوردهاي خونشان پاسداري و حراست كنيم، يعني اينكه نگذاريم خون ‎آنان پايمال شود و ارزش آنان از بين برود، آنها خون دادند تا ما در آسايش باشيم و ما هم بايد ايثار كنيم تا ديگران در آسايش باشند..

پس اگر ما نمي توانيم به مقام پر ارج شهدا برسيم لااقل بايد در تلاش باشيم كه به اهداف آنان برسيم و لااقل ديگر ما كه نمي توانيم مثل آنان باشيم و همچنين نمي توانيم دست روي دست بگذاريم و در گوشه عدلت بنشينيم و نظاره گر آنان باشيم، پس ما كه هنوز از چشم خاكي جدا نشده و به روي عرفاني نپيوستيم بايد لااقل خود را دوستدار انسانيت نشان دهيم، و به انسانيت خدمت كنيم.

اصلا غير شهادت راه هاي ديگري نيز هست كه ما را به انسانيت برساند، برادران و خواهران هركس كه دو چشم و دو گوش و ابرو و خلاصه علائم ظاهري يك مرد را داشت كه انسان نيست، انسان فقط آن نيست كه بخورد و بياشامد و بخوابد زيرا حيوانات نيز چنين مي كنند و اگر اين ها به طور تنهايي انسانيت باشد حيوانات با ارزش ترند زيرا بهتر از ما مي خوردند و مي نوشتند و مي خوابند، پس بايد ما هم بينديشيم تا در پي انسانيت باشيم نه مثل انسان هاي حيوان صفت.

به نظر من تنها اشخاصي انسان راستي اند كه خوي انساني را در خود تقويت كنند و نه صفات حيوانات را و انسان واقعي كسي است كه فقط خود را نبيند و براي خود زندگي نكند، بلكه براي رضاي خدا و تقريبا الي الله كار كنند و علي (ع) را سرمشق خود قرار دهد زيرا علي انسان گونه زندگي كرده است و انسان وار شهيد شد و انسان وار به سوي خدايش شتافت.

ما بايد به علي (ع) اقتدا كنيم زيرا او بدور از هر گونه غرور و غضب غير خدايي و شهوت و طمع و ريا به خدمت خلق الله مي پردازد، آري برادران، علي در اوج قدرت به پيروزي مي رسد كه مشك بر دوش دارد كمك مي كند پس بياييد از روحيات مادي خود ديگر بزنيم و خود را به دنيای معنويات نزديك سازيم..

برادران اگر به راستي مي خواهيم انسان باشيم بايد فقط براي خدا كار كنيم والا خود را خسته كرده ايم و براي اين كه انسان باشيم بايد خالق خود را بشناسيم او كه ما را به وجود آورده است و ما را زندگاني بخشيد و او به ما عقل داد كه اين نقطه قوت ما در برابر حيوانات است، هر كه مي خواهد انسان باشد بايد بينديشد و هر كه مي انديشد بايد راهي براي بقاي خود انتخاب كند و در راه خود ثابت قدم باشد و يك بار ديگر سخن زيباي استاد گران قدر شهيد والامقام رجايي را تكراركنيم انسان باش، راه انتخاب كن بينديش و بر اين راه ثابت قدم باش، از خدا و رسول و هركس كه ولي امر ولايت فقيه تو مي باشد اطاعت كن..

محمد محمدی همدانی


خاطرات


  • همرزم شهید:

شهید محمدی بچه شیطونی بود.

در مرحله تکمیلی عملیات کربلای 5، وقتی که دسته ویژه در تله گیر افتاد، قرار شد من راهی برای کشیدن بچه ها به عقب پیدا کنم.

وقتی از شهید چپردار جدا شدم، دیدم محمدی دنبالم دارد می آید. به او خیلی سفارش کردم چطور بیاید که تیر نخورد، اما وسط راه، خودم را زدند.

من که افتادم، محمدی خودش تنها به راه افتاد، اواسط راه، تیر به سرش اصابت کرد و به شهادت رسید.


تصاویر


مشاهده بیشتر

نوشته های مشابه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
1 دیدگاه
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
ناشناس
ناشناس
3 سال قبل

محمدی بچه شیطونی بود. تو مرحله تکمیلی، دسته ویژه که تو تله گیر افتاد قرار شد من راهی برای کشیدن بچه ها به عقب پیدا کنم. وقتی از شهید چپردار جدا شدم دیدم محمدی دنبالم داره می یاد. بهش خیلی سفارش کردم چطور بیاد که تیر نخوره. وسط راه که منو زدن و افتادم محمدی خودش تنها رفت اما همون وسط راه زده بودن تو سرش.

همچنین ببینید
بستن