یادها
-
زیبا و زخمی
خاطراتی درباره شهید محمد امین پور به روایت مادر شهید زمان قدیم ساکن روستا بودیم. آب لوله کشی نبود. یک…
بیشتر بخوانید » -
گمنام و گمراه
خاطراتی درباره شهید محمد امین پور به روایت پدر شهید وقتی خبر شهادت برادرم قربان امین پور آمد، محمد خیلی…
بیشتر بخوانید » -
زودتر از موعد
شهید علیرضا احمدوند به روایت مادر شهید علیرضا و علی محمد هر دو مثل هم به دنیا آمدند و مثل…
بیشتر بخوانید » -
داریم میرویم شهید شویم!
خاطره برادر حمید پارسا درباره شهیدان محمدباقر آقایی و محسن ایوبی در عملیات کربلای ۸ که در فروردین سال 1366…
بیشتر بخوانید » -
لبخند معنادار
خاطره ای از شهید سید مصطفی اعتصامی به روایت برادر محمود توکلی در آموزشهای آبی خاکی گردان در رودخانه دز،…
بیشتر بخوانید » -
جاماندگان
“محاصره” به روایت برادر محسن مهربانی جاده با بودن لاشه دو تانک سوخته عراقی همچنان بسته بود و لودرهایی که…
بیشتر بخوانید » -
فاستبقوا الخیرات
درباره شهید مهدی پارسا به روایت محمد فلاح نژاد سن و سالش برای رفتن به جبهه خیلی کم بود،…
بیشتر بخوانید » -
خودم میآیم…
شهید قاسم اشجع زاده به روایت مادر شهید قاسم دانشجوی دانشگاه امام صادق علیهالسلام بود. گاهی از طرف سپاه برای…
بیشتر بخوانید » -
جبهه؛ محل آموختن و آموزاندن
خاطره برادر سعید مومنی یکی از همرزمانم در جبهه، پسری بسیار بامعرفت و باصفا بود، البته اوضاع زندگیاش با ما…
بیشتر بخوانید » -
تماسی که هیچگاه برقرار نشد!
خاطره برادر “سعید مؤمنی“ درباره شهید مدافع حرم “حاج شعبان نصیری“ در بازگشت از سفری کاری، قبل از پرواز در…
بیشتر بخوانید »