
ماجرای رفتار با اسرا
به روایتِ محمود روشن (نویسنده)
شهید حسین ظهوریان یکی از معاونان دسته بود.
یکبار حین عملیات به من گفت: «محمود، بیسیم زدن که اونطرف، تو قسمتی که نیروهای ما در حال پاکسازی هستن، یه اسیر گرفتن. تو باید بری و اون اسیر رو تحویل بگیری و بیاری تا بفرستیمش عقب.»
من قبضۀ آرپیجی را امانت دادم به حسین و از او یک کلاش گرفتم و بلافاصله به آن سمت رفتم و به نیروهای خودی رسیدم.
اسیر عراقی را تحویل گرفتم. او یک نظامی بعثی بود که حدود 35 سال ...
Read More