
خاطرۀ آقای افضلی:
درباره شهید کامران (عباس) علیحسینزاده
اواسط بهار سال 1365 بود. ماموریت پدافندی مان در فاو که تمام شد، خط را تحویل دادیم و رفتیم دوکوهه تا بعد از 45 روز برویم مرخصی.
***
چند روزی را در دوکوهه بودیم. تجهیزات را تحویل دادیم، ساک هایمان را گرفتیم و آماده ی رفتن به شهر شدیم. تعدادی از بچه ها در راه آهن اندیمشک منتظر آمدن قطار بودند و ما هم در نوبت که یکدفعه فرمانده گردان؛ حاج حمید تقی زاده، بچه ها را صدا زد به حسینیه!...
فرمانده گفت اعل...
Read More