
خاطره «مصطفی بیات»
درباره شهید مسلم اسدی
ورودم به گردان حضرت علی اکبر(ع) مصادف بود با بستن چادرها در اردوگاه کوثر برای حرکت به سمت منطقه عملیاتی شلمچه و شروع عملیات تکمیلی کربلای 5 .
در اتوبوس متوجه شدم فرماندهمان آقا مسلم اسدی است.
رفتیم و در سوله های منطقه عملیاتی قرار گرفتیم، فکر میکردم مثل همیشه، شبهنگام به خط میزنیم، اما شرایطی پیش آمد که در روز به خط زدیم.
درگیری شروع شده بود...
آن زمان، من نیروی ساده و تازه وارد به گردان علی اکبر بودم، اما به خود...
Read More