
به روایتِ زینب باقـرصـاد
همسر شهید جواد رهبر دهقان
چند سالی که از شهادت جوادآقا گذشت، دخترم افسردگی گرفت و مریض شد. دائما گریه میکرد و جیغ میکشید. پزشک مشاور، تشخیص داد که من باید مجددا ازدواج کنم. به خاطر دخترم، پذیرفتم.
جانباز هفتاد درصدی به خواستگاری آمد و مدتی گذشت. هنوز مردد بودم و نمیدانستم چه کاری درست است. از جوادآقا خواستم راهنماییام کند.
خوابش را دیدم...
برایم انگشتری هدیه آورده بود که روی آن، چندین مروارید بود. خواستم انگشتر را بگیرم که افتاد و دو مرواریدش جدا...
Read More